چکیده:
یکی از مهمترین مسائلی که همواره انسان با آن درگیر بوده است رابطهی اراده و اختیار انسان با سرنوشتش بوده است.اینکه آیا سرنوشت انسان تابع اعمال ناشی از ارادهی اوست یا نه،ورای ارادهی انسانی،اراده قهارتری هست که اتفاقات زندگی انسان و سرنوشت او را رقم میزند.در اینباره دو تلقی رایج وجود دارد:یکی دیدگاه تقدیرگرایان و دیگری دیدگاه اختیارانگاران. در تاریخ فرهنگ بشری از یونانیان بعنوان قومی همه خداانگار نام برده میشود که به تقدیر و 2Lسرنوشت سخت اعتقاد داشتهاند و سرنوشت انسان را در دست خدایان میدانند.از سوی دیگر،از دکارت به عنوان پدر فلسفه جدید و بعنوان سردمدار انسانگرایی که مهمترین تجلی ارادهگرایی و اختیارانگاری انسان در غرب است،نام برده میشود که علاوه بر بدیهی دانستن اختیار،ارادهی آزاد و آزادی انسان،ارادهی انسانی را نامحدود میداند. در این مقاله سعی خواهیم کرد طی دو بخش ابتدا جایگاه اراده انسان را از نظر آیسخولوس با تکیه بر تراژدی«آگاممنون»،که اولین بخش تریلوژی 3L«اورستیا»است،نشان دهیم و سپس با تکیه بر آراء دکارت در«تأملات در فلسفه اولی»،«اصول فلسفه»و«اعتراضات و پاسخها»و نیز تحلیل آراء او توسط برجستهترین دکارتشناسان امروز فلسفهی غرب جهان،جایگاه اراده انسان در تفکر وی را آشکار سازیم. این مقاله نشان میدهد اراده انسان از نظر آیسخولوس،ابژکتیو به معنای سازگاری اراده بشر با هنجارهای الهی،و نزد دکارت سوبژکتیو است چون معیار من و اراده من انسان است و نه سازگاری با هنجارهای الهی.
خلاصه ماشینی:
"کاساندرا میگوید: «آپولون بر من خشم گرفت و مکافات من این است که هیچکس گوش به گفتهام نسپرد» (1:ص 36)ازاینروست که نه مردم تروا بر پیشگویی او مبنی بر فتح تروا بدست یونانیان وقعی مینهند و نه همسرایان به فریاد او که «نره گاو(آگاممنون)بیخبر را از مادینهاش (کلوتایمنسترا)دور بدارید»(1:ص 95)گوش (به تصویر صفحه مراجعه شود) میدهند لذا در پی همین رابطه دو سویه، کنش کاساندرا در برابر ارزشها و هنجارهای الهی است که فرجام تراژیک کاساندرا به تعبیر خودش چنین میشود که:«اکنون آن خدایی (آپولون)که مرا چشمی دیگر بخشید،دادهی خود پس میستاند و بندهاش را پس میراند و اکنون نه بر قربانگاه پدر که بر مذبحی قربانی میشوم که خون گرم دیگری بر آن لخته بسته است»(1:ص 66-56)بر همین اساس «بواسطه دخالت مستقیم و مداوم نیروهای ربوبی در کنش انسان است که اغلب ناقدان در تریلوژی«اورستیا»(که«آگاممنون»بخش اول آن است)کنش انسان را تحت اختیار و جبر قدرت خدایان تلقی میکنند»(8: ص 911)به تعبیر جرالد الس،آیسخولوس «کنش(انسانی)را به دو معنا به تراژدی معرفی میکند:عمل جزم و مصمم قهرمان که پیش از آن باتردیدی رنجآور و شک و وحشت همراه بوده است و کنشی که از طریق تصمیم به رنج و عذاب به عنوان نقطه اوج آن منجر میشود»(21:98 p )و جالب توجه این است که بههرحال کنش انسانی تحت جبر،تقدیر و سرنوشت گریزناپذیر منجر به اتفاقات تراژیک در«آگاممنون»میشود و در جایجای متن شواهد بسیاری بر این مساله وجود دارد که شاید مهمترین و عمومیتبخش همه آنها این عبارت همسرایان است که«آری،قسمت ازلی پیشاپیش رقم خورده است و هرکس را بیکم و کاست چنان خواهد بود»(1:ص 45) جای تعجب نیست که گیلبرت موری براساس همین شواهد در آثار آیسخولوس دغدغهی وی را مسالهی داوری و قضاوت (Judgement) بیان میکند."