خلاصه ماشینی:
"همانطور که پیداست اخباریان در مرحلهای از کار استنتاج از مبنای کلامی حکیم بودن خداوند به خطا رفتهاند؛ اشتباه آنها (بعد از بنا نهادن بر این فرض که به دلیل ایجاد اختلاف در اجتهاد نوعی فساد رخ خواهد نمود) از آنجا سرچشمه گرفته است که بروز هر فسادی را مشکل پنداشتهاند ؛در حالی که کبری این بود که فسادهایی که در کنار خود مصلحتهای جبران کننده را ندارند از حکیم صادر نمیشوند.
آنها اعتقاد خود را به قرآن به عنوان یک منبع قابل بهره برداری برای اجتهاد، مدیون مبنای کلامی حکمت بودند، و بر خلاف اخباریان که بهرهگیری از قرآن را نادرست میشمردند، بر این اعتقاد اصرار ورزیدند که خداوند به دلیل برخورداری از حکمت و عدم درغلطیدن در انجام لغو تکلم به سخنی که معنای آن فهمیدنی نیست نخواهد کرد و اراده معنای خلاف ظاهر را نیز نخواهد نمود.
اگر در این جا سخن از بهرهگیری اصولیان در عرصههای متعدد و متنوع به میان میآوریم و نمونهها و مثالهایی را در این زمینه ارایه میکنیم در مقام صحه گذاشتن بر اتقان همه استدلالهای انجام گرفته در آنها نیستیم؛ بلکه صرفا در پی گزارش کردن این نکته میباشیم که مبنای کلام حکمت در اندیشهورزی اصولیون نقش مؤثری داشته است.
در پاسخ به این پرسش که چگونه قاعده حکمت میتواند نقش فعالی در دانش اصول ایفا کند باید گفت: که این مبحث از مباحثی است که به صورت مشخص و در قالب مطالعهای مستقل به بحث کشیده نشده است ولی در اینجا به صورت اجمال خاطر نشان میشویم که: برای قاعده کلامی حکمت دست کم سه دهلیز مشخص وجود دارد که از گذر آنها بر اصول و قضایای آن تأثیر میگذارد."