چکیده:
<P> در این مقاله، ابتدا دو معنای متفاوت تاریخ از یکدیگر تفکیک شده است. اول به معنا و مفهوم «دانش تاریخ» و دیگری به معنا و مفهوم «حادثهی تاریخی» یا «موضوع علم تاریخ». مطلب مورد بحث این مقاله فقط دانش تاریخ است و دربارهی موضوع علم تاریخ اصلا سخنی به میان نیامده است.</P><P> پس از ارائهی نظرات استاد مطهری، هگل و شیلینگ دربارهی «انواع دانش تاریخ» و تفکیک و تجمیع آنها، این دانش به پنج نوع تقسیم شده است:</P><P> 1. تاریخ نقلی؛ 2. تاریخ تحلیلی؛ 3. تاریخ علمی؛ 4. فلسفهی نظری تاریخ؛ 5. فلسفهی علم تاریخ.</P><P> سپس تعریف، سابقه و ویژگیهای تاریخ تحلیلی مورد بحث قرار گرفته و پس از بیان سه مطلب اساسی دربارهی «تاریخ علمی»، امکان تاریخ علمی به مفهوم «علم تجربی» مردود شناخته شده است.</P><P> در مورد فلسفهی نظری تاریخ، سابقه و مسائل اساسی آن مطرح و دلایل کارل پوپر برای ابطال آن و نفی آیندهی معلوم تاریخ، ذکر و نقد و به این نتیجه ختم شده است که مخالفان فلسفهی نظری تاریخ با نفی «آیندهی معلوم تاریخ» و ادعای اثبات «آیندهی نامعلوم تاریخ»، خود به نوعی فلسفهی نظری تاریخ رسیدهاند.</P>
خلاصه ماشینی:
"منظور از عامل ذهن، وجود اعتقادات پیشین، فرهنگ خاص اقتباس شده از جامعه، معرفتهای پیشینی، نظریههای تاریخی، فلسفههای هستیشناسانه یا فلسفههای انسانشناسانه، اعتقادات مذهبی یا ملی و هر عامل فکری و ذهنی دیگری است که مورخ هنگام تاریخنویسی و تاریخنگاری با مجموعهای از این قبیل اندوختهها دست به کار شده است؛ البته به نظر فیلسوفان علم تاریخ، مورخان از این قبیل افکار و عقاید و اندوختههای فکری و فرهنگی آگاه باشند یا نباشند، عامل ذهن در مراحل مختلف تاریخنویسی آنان، اعم از توجه به تاریخ و حوادث تاریخی خاص، اهمیت دادن به حوادث، گزینش حوادث و حتی گزینش اسناد و مدارک تاریخی و همچنین تدوین و تألیف اثر تاریخی آنها، دخالت دارد.
» این ویژگی را باید از دو جنبه مورد بررسی قرار داد: اول اینکه، آیا عامل ذهنی فقط در علم تاریخ دخالت دارد، یا در سایر علوم انسانی هم دخیل است؟ اگر فرصتی باشد تا دربارهی مبانی فلسفهی علوم انسانی بحث کنیم، مشخص خواهد شد که این عامل در همهی شاخههای علوم انسانی دخالت دارد؛ ولی نکتهی اساسی، تمایز میان دخالتهای ضروری و لازم و دخالتهای ناروای ذهن در این علوم است.
در فلسفهی علم تاریخ، مسائل اساسی فلسفهی نظری تاریخ، ابتدا تحت عناوین و مفاهیم کلی دستهبندی شده و آنگاه یک به یک مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند: فلسفههای نظری تاریخ، هویت واحد کل تاریخ، قانونمندی تحولات آن، مراحل و ادوار گوناگون، و مهمتر از همه، «آیندهی تاریخ»، خصوصا این که همهی فلسفههای نظری تاریخ عقیده به «آیندهی معلوم تاریخ» را ترویج نموده و بهشدت در مقابل ایدهی آیندهی نامعلوم تاریخ مقاومت میکنند؛ به همین دلیل، فلسفهی انتقادی تاریخ بر «بیمعنا» بودن تاریخ و «آیندهی نامعلوم» آن تکیه میکند و میکوشد با استدلال خاصی نظریهی «آیندهی معلوم» تاریخ را ابطال نماید."