چکیده:
<P> پژوهشهای فلسفی تاریخ با توجه به کاربرد متفاوت واژهی تاریخ، به دو شاخهی متفاوت معرفتی (معرفت درجه اول و درجه دوم) تقسیم میشود. معرفت درجه اول فلسفهی نظری یا جوهری تاریخ، و معرفت درجهی دوم فلسفهی تحلیلی یا انتقادی یا فلسفهی علم تاریخ است. مقالهی حاضر درصدد بررسی تمایز موضوعی، روششناسی و غایتشناسی این دو شاخهی فلسفهی تاریخ است. خلط و آمیختن احکام و گزارههای این دو معرفت متمایز، باعث عدم تمییز موضوع، روش و غایت آن دو خواهد شد. در پایان تعدادی از پژوهشهای فلسفهی تاریخ به لحاظ ساختار شکلی و محتوایی مورد بررسی قرار میگیرد.</P>
خلاصه ماشینی:
"شهید مطهری در فلسفه تاریخ نیز دچار همین اشکال روشی و عدم تمییز دو نوع فلسفهی تاریخ به لحاظ معرفتشناسی، سنخشناسی و غایتشناسی شده و مسائل و احکام ایندو فلسفهی متمایز تاریخ را، بدون اشاره به تمایزات آنها، در مقام دلالت و اثبات به کار برده است؛ به عنوان مثال، در کنار مسائل و احکامی مثل عوامل محرک تاریخ، علیت در تاریخ، تصادف در تاریخ و تکامل تاریخ که جزء مسائل اساسی فلسفهی نظری یا جوهری تاریخ هستند، به طرح مباحثی همچون تاریخنگاری و بیطرفی، واقعیات تاریخی، تاریخ و علم و...
گروه سوم، آثار و پژوهشهایی هستند که فلسفهی تاریخ را به صورت مطلق به کار نبرده، بلکه آن را به صورت مضاف عنوان کرده و فلسفهی تاریخ را به دو شاخهی معرفتی متفاوت و متمایز از همدیگر تقسیمبندی نمودهاند و به عناوینی همچون فلسفهی علم تاریخ یا فلسفهی تحلیلی یا انتقادی و فلسفهی نظری یا جوهری اشاره کردهاند و در مقام تعریف و ثبوت نیز به بیان تمایزات آنها، هرچند به صورت اجمال، پرداختهاند؛ و در مقام دلالت و اثبات نیز به طرح مسائل و احکام هریک به صورت مجزا و تفکیک شده و به صورت روشمند اقدام کردهاند.
(1) به طور مثال، سروش در فلسفه تاریخ پس از تمایز معرفتی بین ایندو فلسفهی تاریخ، به تعریف آنها پرداخته و در فصولی مسائل اساسی فلسفهی نظری تاریخ (حرکت تاریخ، مراحل تاریخ، غایت و هدف تاریخ) را مطرح کرده است و در فصلی دیگر به مسائل انتقادی و تحلیلی تاریخ، همچون روششناسی پژوهشی تاریخی، عنصر گزینش در تاریخ، دخالت ارزشها در تاریخنگاری، تفاوت تاریخ با سایر علوم، و امکان قانون علمی تاریخ پرداخته است (ر."