چکیده:
ماهیت ایدئولوژیک علم و نظرات موافقان و مخالفان آن را نقل و نقد کرده و در نهایت از پررنگ شدن جنبهی عملی علم و بیاهمیت شمرده شدن ابعاد تئوریک آن سخن میگوید.مؤلف در پایان نتیجه میگیرد که هیچ جنبش علمی بدون اخلاق نه تنها سودی ندارد که سخت زیانبخش نیز هست و هر کوشش علمی باید همسان با اخلاق صورت بگیرد.جریانشناسی انتقادی سیر پیشرفت علوم در دوران معاصر و به ویژه سدهی بیستم از منظر اخلاق است.نویسنده نخست از عدم تعهد و آزادی علوم در سیر خود انتقاد کرده و آثار آن را به ویژه در دو علم بیولوژی و ژنتیک بررسی کرده است.وی با بیان دغدغههای مختلف علم در سدهی بیستم اولین دغدغه را علوم اجتماعی،دومین را علم رفتاری و مسائل روانشناختی،سومین دغدغه را انرژی هستهای و در فرجام چهارمین را انقلاب بیولوژیک برمیشمارد.در این میان،مؤلف رابطهای اخلاق با فنآوری را برمیرسد و سپس
خلاصه ماشینی:
غرب توانسته است در پهنهی علم و فنآوری معجزاتی پدید آورد،اما آیا تمام این پیشرفت علمی با پیشرفتی همانند در عرصهی اخلاق نیز همراه بوده است و توانسته روابط میان انسانها را استحکام بخشد؟آیا تمام این دستاوردها بدون مشکل بوده است؟ آیا علم به خودی خود توانسته است بر برخی از(و نه همهی)مشکلات برخاسته از سوء استفادهی انسان غالب آید؟انسان آن هنگام که کشفی جدید میکند یا هنگامی که ابزاری پیشرفته را ابداع میسازد،سخت احساس فخر کرده،اعتماد به نفس مییابد،اما از سوی دیگر،غالبا از پارهای معضلات مهم ناشی از این پیشرفت و ابداع روی میگرداند!به محض آنکه توجه ما-گاه و بیگاه-به دشوارهی تصادفات وحشتناک در بزرگراهها یا استنشاق پارهای از بخارهای زیانآور یا هوای آلوده به گازهای سمی معطوف میشود،عدهای از دانشمندان به فرو کاستن این خطرها میشتابند و میکوشند آنها را با این سخن توجیه کنند که پدیدههایی اینچنین،مالیاتی است که باید در راه پیشرفت بپردازیم.
مردم در برابر پارهای مشکلات خطرناک برخاسته از حرکت شتابان به سوی صنعتی شدن،چه میکنند؟نیز این پرسش مطرح است:کنش آنان در برابر دیدگاهی که آنان را به دانشاندوزی برای شهرت یا کسب مال یا تسلط انسان بر همنوع خود برمیانگیزند،چیست؟ آیا میتوان گفت:ممکن است علمی باشد که ابعاد انسانی و اخلاقی در آن مدنظر نباشد و در عین حال مفید هم باشد؟علمی که راه به سوی سعادت انسان یا کاستن از رنج شرور نگشاید،چه سودی دارد؟و آیا اگر دانشمندان فعالیتشان را در نتایج علمی محض محصور نمیکردند و به سویههای اخلاقی یا انسانی اهمیت میدادند،بسیاری از مشکلات و نابسامانیها رخ میداد؟ دیدگاه پارهای از دانشمندان آمریکایی و میزان فاصلهی آنها از رخدادهای سرنوشتساز جهان معاصرمان قابل تأمل است،از آنرو که به محض در گرفتن آتش جنگ جهانی دوم و گمان برخی از آنها که جنگ میتواند محل خوبی برای کسب درآمد باشد،اندیشهای در میان آنان پدید آمد که:حیات ایالات متحده به صنعت اسلحهسازی و پیشرفته کردن آن وابسته است.