چکیده:
این نوشتار، نخست از قول علمای جدید درباره ویژگیهای چهارگانه
حیات سخن میگوید، سپس با اشارهای به قانون دوم ترمودینامیک، نشان
میدهد که دانش جدید از کشف راز و رمز حیات، عاجز و ناتوان است و
مشکل بزرگ این دانش این است که حیات را تنها در قلمرو عالم ماده مطالعه
کرده و از گستردگی آن که همراه با خود هستی است، غفلت کرده است. پایان
بخش این بحثها آیاتی است که حیات را در معنای وسیع و بیکرانش مطرح
کردهاند.
خلاصه ماشینی:
"مگر نه فلاسفه مادی و حسی مذهبان، موجودات را مساوی با محسوسات پنداشتند و از این رهگذر باطل و غلط، راه را بر متافیزیک و گرایش به عالم بیکران ورای ماده بربستند و شیخ الرئیس در حالی که خود از شاهکار فلسفی خود شگفت زده شده بود از دل موجود محسوس، موجود غیر محسوس را استخراج کرد و نشان داد که آن انسانیتی که مثلا بر زید و عمر و بکر، حمل میشود، نه به اشتراک لفظی، بل به اشتراک معنوی است و این نمیتواند محسوس باشد؛ و گرنه صدقش بر افراد بیشمار، غلط خواهد بود؟ وانگهی مگر ممکن است که قوه حس و وهم و عقل که بهترین داور میان حواس است محسوس باشند و گرنه برای ادراک آنها به حسی دیگر نیاز داریم و این، مستلزم دور یا تسلسل خواهد بود که بطلان آنها به ضرورت یا به کسب و نظر، ثابت است و همواره باید به گونهای در استدلالات خود حرکت کنیم که به ورطه آنها گرفتار نشویم؟(8) اگر دیده دل بگشاییم، حیات را تک ساحتی نمیبینیم و از فیزیک به متافیزیک و از ماده به معنی و از جسم به روح و از مجاز به حقیقت واز ظاهر به باطن میرسیم و اگر دیده دل را فرو بندیم یا آن چنان با حجاب یا حجابهای ضخیمش بپوشانیم که بیخاصیتش کنیم، باید با کسانی همصدا شویم که میگفتند: «ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الا الدهر»."