خلاصه ماشینی:
"این طرز همسانی یا سازگاری یک خاصیت دورانی دارد زیرا هرچه کودک در اثر«همسانی»دارای قدرت حسی-جنبشی زیادتری شود بر فعالیتهای او هم افزوده میشود و چون روزانه در زندگی کودک تجربیات نوین بوجود میآید که کودک باید خود را با آنها تطبیق دهد بنابراین اصل دیگری در زندگی روانی ایجاد میگردد که همان ẓaccouuodationẒ است.
در مراحل اول زندگی و همچنین در دوران پیش از تولد نیز پدیده اخذ یا چنگ زدن در کودک وجود دارد ولی در این دوره شیئی را که کودک بدست میآورد برای او در حکم شیئی خارج از وجودش نیست بلکه جزئی از وجود اوست زیرا در این سن کودک هنوز قادر نیست بین خود و جز خود فرق گذارد.
باید افزود که ژاکلین بعلت سرمای شدید زمستان در ماههای اول زندگی در گهواره خود کاملا بستهبندی شده بود بطوریکه قادر نبود دست و پای خود را آزاداانه حرکت دهد در حالیکه خواهر و برادر دیگر در ماههای اول زندگی از این آزادی بخوبی برخوردار بودهاند و در نتیجه همین آزادی موجب شده است که طرح ذهنی چنگ زدن در آنها زودتر بوجود آید زیرا آنها جهت سازگار کردن خود با عوامل محیطی آزادی بیشتری داشتهاند.
در اول شیئی که از نظر ناپدید میشد فقدان آن مورد توجه کودک قرار نمیگرفت و کودک بلافاصله توجه خود را به شیئی دیگر معطوف میداشت ولی بعدا شیئی گمشده هنوز مورد توجه کودک بود و او سعی میکرد آنرا پیدا کند گو اینکه راه جستجوی کودک جهت دست- یافتن به شیئی صحیح نبود و این نشان میداد که کودک تصور میکند ظاهر شدن،گمشدن، و یا مفقود شدن شیئی به اعمالیکه او انجام میدهد بستگی دارد."