خلاصه ماشینی:
"در مورد چیزهایی که (امکان دینی شدن) را دارند سؤال به این صورت ادامه می یابد که آیا تنها از رهگذر متون دینی می توان به حل نهایی آن امور نایل شد و راه بدیل غیر دینی وجود ندارد و یا این که دست کم مواردی هست که راه حل دینی تنها راه حل نیست و بشر به صورت گریزناپذیر در حل آن امور و رفع نیازهای مربوط به آنها, نیازمند به دین نیست؟ در خصوص گزینه دوم باز می توان یک پرسش دیگر را مطرح کرد و آن این که معمولا ادیان ـ به خصوص دین اسلام ـ مدعی کمالند, حال آیا کمال دین موجب نمی شود که رفع هرگونه نیازی را از دین طلب کنیم ولو این که راه حل غیر دینی داشته باشند؟ سؤال اصلی فصل دوم این است: آیا به لحاظ تاریخی صورت بندی متفکران مسلمان از آموزه های اسلامی تحت تأثیر انتظار آنان از دین بوده است؟ آیا ساختار فکر دینی در اسلام که به صورت تفسیرها و روایت های رسمی از منابع نخستین اسلامی درآمده است, وضعیت فرهنگی, تفکر فلسفی, اندیشه سیاسی, جهان شناسی, زبان شناسی و… متفکران مسلمان و تلقی آنها از نقش و کارکرد دین رسوب کرده است؟ در این فصل سعی شده است مبانی و مبادی بیرونی معرفت دینی متفکران مسلمان که نمایندگان و سازندگان فکر غالب در اسلام اند تحت ده عنوان (تفکیک دین از معرفت دینی, دین یا متون مقدس دینی و اثبات حقانیت آنها, اثبات وثاقت متون دینی, توجیه عقلی آموزه های دینی, تنسیق نسبت عقل و دین, وجه نیاز انسان به دین, غایت دین, کمال دین, نظریه های تفسیری متون دینی و خرد حاکم) شناسایی و تأثیر این مبانی و مبادی بر فهم و تفسیر آنها از متون دینی نشان داده شود."