چکیده:
مؤلف گرامی روابط بین ایران، اروپا و آمریکا را به شکل یک معادله دو مجهولی که
نتیجه آن انزوا ایران میباشد ترسیم کرده است. ایشان در این مقاله، به سه فرایند اشاره
دارند: الف: واگرایی و دور شدن اروپا از ایران که نشأت گرفته از پافشاری ایران بر خط قرمز
خود در مسئله هستهای است. ب: به جهت منافع یکسانی که برای اروپا و آمریکا در دنیای
حاضر و بخصوص بعد از 11 سپتامبر، ایجاد شده است، اروپا و آمریکا به سمت همگرایی در
حرکتند. ج: از آنجایی که ایران برای کسب سعادت و به روزی نیازمند به یک تکیه گاه است، لذا
زمانی که ایران تکیه خود، یعنی اروپا را به جهت تأکید بر خط قرمز خود، از دست بدهد به یک
انزوای جهانی کشیده میشود، که به نفع منافع ملی ما نمیباشد.
خلاصه ماشینی:
"بنابر ترسیمی که در معادله دو مجهولی آقای نگارنده وجود دارد، آیا واگرایی که گفته شد در حقیقت بین اروپا و ایران وجود دارد و قابل تحقق است؟ آیا اروپائیان حاضر هستند که از منافع موجود در ایران چشمپوشی کرده و صرفا به دنبال آمریکا باشند؟ و ثانیا: آیا از این واگرایی، اروپا و آمریکا با هم متحد میشوند و وارد صحنه رقابت میگردند؟ در جواب این سؤال که آیا بین ایران و اروپا میتواند یک واگرایی و دوری از هم شکل بگیرد یا خیر؟ در جواب باید گفت که، همیشه بازیگران در عرصه سیاست خارجی به دنبال کسب امتیاز بوده و هر بازیگری صرفا به دنبال قدرتمند کردن خود میباشد؛ بدون توجه به رقیب در کسب یا عدم کسب هیچ امتیازی با توجه به این نکته و پیش زمینه این را باید گفت که منافعی را که اروپا میتواند در ایران و بخصوص در بخش اقتصادی ایران داشته باشد، چیزی است که آمریکا در عین امتیاز دادن نمیتواند جایگزین مناسبی برای آن باشد.
با توجه به این نکات ایران باید بهترین زمینه را برای کسب بیشترین امتیاز با دادن کمترین امتیاز فراهم کرد و صرفا وارد عرصه بازی شدن بدون هیچ تدارکات سیاسی مهم نیست؛ زیرا که عاقبتی جز دادن امتیاز ندارد و آنچه که تاکنون در گفتمان تنشزایی خود داشته، یک فرآیند نامناسب کسب امتیاز بوده است و شاید که علت آن تا حدودی در نظر نگرفتن خط قرمز بوده است و اگر ایران در سیاست اتخاذ شده که همیشه یک حالت انفعالی داشته از پتانسیلهای لازم استفاده کند و به حالت فعال در بیاید، هرگز نتیجه دو مجهولی به انزوالی ایران کشیده نمیشود."