چکیده:
صهیونیسم به عنوان یک مکتب، ایدئولوژی، دین یا هر اسم و ایسم دیگری که باشد، بدون تردید یکی از جنجال برانگیز ترین اموری است که تاریخ بشر به خود دیده است. هم دوستان، هواداران و پیروانش را به خود مشغول کرده، هم دامنگیر افراد و جماعت های دیگر شده است. عده ای ریشه های آن را در تاریخ های دور و دراز می جویند و پاره ای آن را امری مستحدث و نو پیدا برمی شمارند. برخی آن را ضرورتی تاریخی قلمداد می کنند و بعضی آن را جعل ناموزون و غده سرطانی به شمار می آورند. خود آن نیز از یک سو چنگال تعلق به خاک، زمین و جغرافیا دوخته است و ازسویی ادعا می کند که به سوی هفت آسمان بال گشوده و امت برگزیده خداوند و دربردارنده روح ممتاز اوست. از یک سو برای عده ای از سرگردان های تاریخ و جماعت های پراکنده، منادی صلح، صفا و بازگشت به روزهای خوش گذشته است و ازسوی دیگر برای دسته دیگری از انسان ها، حامل پیام مرگ، نابودی، آوارگی، سرگردانی، خانه به دوشی و ویلانی است. از جانبی ادعای ذلت، زبونی، انزوای همیشگی و زندگی مجبورانه در بیشتر برهه های تاریخ می کند و از جانبی دیگر مدعی قدرت فراتر از حد بشر و داشتن دست های پنهانی است که حوادث و امور جاری را در بستری غیر از حوزه معمول و متعارف سوق می دهد. با آن که در حقیقت «این چنین شیری، خدا هم نافرید»، اکنون تعجب در این است که چگونه چنین موجودی که هیچ یک از اعضا و جوارح آن با یکدیگر همخوانی ندارد، نه تنها توانسته است زنده بماند، بلکه زندگانی دیگران را نیز به خطر اندازد.
خلاصه ماشینی:
"بااینحال باید گفت که همة گروههای یهودی از محیط اطراف خود متأثر شدهاند و هرگز نمیتوان یک نوع عزلت مطلق و کامل را جز در نوشتههای صهیونیستها یافت؛ همچنین مسألة «یهودی خالص» نیز نفی میشود؛ زیرا این عبارت، فرض را بر آن میگیرد که یک هویت یهودی خالصی وجود دارد که هیچ عامل تمدنی، صفا و خلوص آن را مکدر نمیسازد و این امر از صفای خونی و تمدنی قومی خاصی بهره میگیرد و با توجه به آنچه در زمینة تعامل جماعتهای یهودی با محیط اطراف خود گفته شد، میتوان گفت که فرضیة یهودی خالص، یهودی آرمانیای است که صهیونیسم میخواهد آن را عملی کند؛ ازاینرو آنها میکوشند با نفی ویژگیهای مربوط به یهودیانی که در تبعید (دور از فلسطین) بودهاند، زمینه را برای تحقق دادن به این جوهر ناب یهودی فراهم و درپی آن، دولت یهودی خالص را تأسیس کنند و به این ترتیب به سخن «بنگوریون» که گفته بود: «… یهودیای که صددرصد یهودی است…» جامة عملی بپوشانند.
بدین ترتیب بحث دربارة مفاهیم و فرقههای دینی، سرانجام به سرنوشت مختوم و محتومی بهنام صهیونیسم میانجامد که بررسی آن به تنهایی بخش دوم جلد دوم این کتاب را به خود اختصاص داده است و با زیر شاخهها و مدخل متعددی که مؤلف دراینباره ذکر کرده است، نشان میدهد که مسألة صهیونیسم، اگرچه بهصورت ساده و ابتدایی خود بهمعنای یک سنبل دینی است، در حقیقت به یهودیان اروپا مربوط میشد و مفاهیم اولیة آن در میان رمانتیکها ظهور و رشد کرد تا اینکه با فراز و فرودهای متعددی که پشت سر نهاد، به ایجاد و احداث دولت اسرائیل انجامید که بحث از آن، مجال فراختری میطلبد؛ زیرا ثمره و حاصل همة مقدمات و مقولاتی است که تاکنون بهصورت گذرا به آنها اشاره شده است."