چکیده:
دموکراسی یکی از پر مناقشهترین واژهها در ادبیات و اندیشه سیاسی است به طوری که هر اندیشمندی به فراخور گستره و افق فکری خویش معنی و مفهوم خاصی از این واژه را استنباط کرده است.علی شریعتی به عنوان یکجامعهشناس دینی نیز دموکراسی را از زاویه فکری خویش و باتوجه به گفتمان دینی تعریف کرده است.
او در سلسله بحثهای خود در حسینیهء ارشاد در سال 8431 در قالب بحث امت و امامت،نظریه جدیدی را تحت عنوان نظریه دموکراسی متعهد مطرح کرد و با نقد نظامهای لیبرال دموکراسی غرب، دموکراسی غربی را دموکراسی غیرواقعی خواند و سعی نمود با اراینه شواهد و ادله مستند،اشکالات جدی در مبانی فکری نظام لیبرال دمکرات غرب وارد سازد.او دموکراسی غربی را دموکراسی رأسها و نه دموکراسی رأیها معرفی نمود و با الهام از دیدگاههای اسلامی،دموکراسی غربی را یک نظام نخبه سالار،آریستو کراتیک و در خدمت منافع طبقهای خاص-اشراف و سرمایهداران-خواند و سعی نمود نظام آرمانی و ایدهال خود را براساس مبانی دینی و ایدئولوژیک،تئوری پردازی کند. متدولوژی شریعتی در راستای نیل به غایت القصوای خویش،آگاهی،حرکت و نقد بود و این مقاله نیز با توشهگیری از اصل واژگونی فوکو کا ابتنایش بربه متن آوردن وقایع حاشیهای و نوعی هرمنوتیک انتقادی و واسازانه-تعییر ژاک دریدا-است،درصدد رسیدن به نوعی مفهوم سازی پیرامون نظریه دموکراسی متعهد علی شریعتی است.
در این مقاله سعی بر آنمگراینکه است تا با بررسی تحلیلی نظریههای مختلف در باب دموکراسی- بالاخص در غرب-به شباهتها و تفاوتهای میان دموکراسی غربی و دموکراسی متعهد علی شریعتی اشاره گردد و این فرضیه مورد آزمون قرار گیرد که نظریه دموکراسی متعهد شریعتی نه تنها مانعی بر سر راه دموکراسی و حاکمیت واقعی مردم نیست بلکه برعکس،این نظریه به مراتب کاملتر از دموکراسی غربی است و به خوبی ایرادهای وارد بردموکراسی غربی را نشان میدهد.
خلاصه ماشینی:
"اشاره گردد و این فرضیه مورد آزمون قرار گیرد که نظریه دموکراسی متعهد شریعتی نه تنها مانعی بر سر
دموکراسی از نظر این افراد همان لیبرالیسم است و به عبارتی سادهتر،یک نوع همسانی بین دموکراسی و
دموکراسی کلمهای یونانی است و کاربرد اجتماعی و سیاسی آن به معنای حاکمیت مردم یا حق همگان
درست است که واژه دموکراسی به معنای حکومت مردم،یعنی حکومتی که از سوی مردم برگزیده شده
مهمترین دلیل این است که از دیدگاه نظریه دموکراسی رادیکال ایشان،توسعه فرهنگ که به وسیله جامعه شناسان پسا مدرنیته تئوریزه گردیده باید فراهم آورنده امکان
دموکراسی دارد و معتقد است که در یکجامعه دموکراتیک و مدنی جایی برای حاکمیت مطلق سرمایه
مشهور خود یعنی دموکراسی متعهد مطرح کرده است که پیرامون این نظریه و تبعات مترتب بر آنمگراینکه به طور
فردی برقصد؟"انحطاطی که در کشورهای لیبرالیسم و دموکراسی غربی پیش میآید نشانه ضعف این نظام در
شریعتی نظام اقتصادی حاکم برجوامع لیبرال دموکراسی را نیز عادلانه و ناقص حقوق مردم تلقی
شریعتی اگر به دموکراسیدموکراسی غربی حمله میکند دلیلش آن است که این دموکراسی اساسش بر
شریعتی برای ارایه نظریه خود-دموکراسی متعهد-در سال 8431 سخنرانی مشهوری در حسینیه ارشاد
شریعتی برای صحت مدعای خود در باب نظریه دموکراسی متعهد به جوامع عقب ماندهای اشاره میکند
شریعتی آمده برای این است که رأسها به رأیها تبدیل شود و سپس انتخابات صورت میگیرد،اما
بدیهی است شریعتی نیز در تعریف خود از دموکراسی و جامعه مدنی،یک
تعبیر و تفسیر اسلامی نبوی دارد و در راستای همین نظر است که نظریه دموکراسی متعهد را به عنوان به دلیلی در"