خلاصه ماشینی:
"استاد طوس، بهراستی حکیمی عبرت بین، مرگ آگاه و معاد اندیش است:کنون ای خردمند روشن روان که اویست بر نیک و بد رهنمایهمی بگذرد بر تو ایام تو بسا رنجها کز جهان دیدهاندسرانجام بستر جز از خاک نیستچو دانی که ایدر(3) نمانی درازهمان آز را زیر خاک آوریتو را زین جهان شادمانی بس استتو رنجی و، آسان دگر کس خوردبر او نیز شادی سرآید همیز روز گذر کردن اندیشه کنبترس از خدا و میازار کسبجز نام یزدان مگردان زبانوزویست گردون گردان به جایسرایی جز این باشد آرام تو(2)ز بهر بزرگی پسندیده انداز او بهره زهر است و تریاک نیستبه تارک چرا بر نهی تاج آزسرش را سر اندر مغاک(4) آوریکجا رنج تو بهر دیگر کس استسوی گور و تابوت تو ننگرد!سرش زیر گرد اندر آید همیپرستیدن دادگر پیشه کنره رستگاری همین است و بساز روزن شاهنامه که بنگریم، استاد را میبینیم که بر قلهای رفیع از فکر و ذکر و نظر ایستاده، دوربین تاریخ در دست گرفته، و ناظر «سنت استوار و فراگیر هستی» یعنی آمد و رفت مستمر آدمیان، و _______________________________1.
و گرنه از زاویهای دیگر، جهان جلوهگاه جلال و جمال حق، و کشتزار آخرت است، و لذا شایسته ء صد تمجید و تحسین:برآن آفرین، کافرین آفریدهم آرام ازویست و هم کام ازویسپهر و زمان و زمین کرده استز خاشاک ناچیز تا عرش راستجز او را مخوان کردگار جهانمکان و زمان و زمین آفریدهم انجام ازویست و فرجام ازویکم و بیش گیتی بر آورده استسراسر به هستی یزدان گواستشناسنده آشکار و نهان(1)آری، استاد طوس به تأسی از مولای خویش امیر موءمنان علی علیه السلام با یاد مرگ انس دارد و خواننده را نیز، در فراز و فرود داستانها، همه جا به فکر مرگ و آمادگی برای طی کردن راهی که پس از این جهان پیش پای آدمی گشوده میشود، میخواند."