چکیده:
با توجه به اهمیت و حساسیت«داوری در اسلام»این سؤال مطرح میشود که آیا قضاوت فقط در بعد خاصی مدنظر است یا در بعد عام نیز هرگونه اظهار نظر و ابراز عقیده دربارهء اشخاص،مسائل و رویدادها نوعی داوری تلقی شده،از نظر اهمیت،در ردیف قضاوتهای نوع اول است؟و آیا اصول و مبانی خاصی برای این نوع داوریها وجود دارند؟به دلیل آنکه قرآن «تبیانا لکل شیء» (نحل:89)است،به نظر میرسد با مراجعه به آن،بتوان به پاسخ این سؤالات دست یافت.مقالهء حاضر در همین زمینه شکل گرفته و درصدد تبیین ابعاد قضاوت در معنای اعم است. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آنند که قرآن هر نوع اظهار نظر،موضعگیری و انتخاب انسان را نوعی داوری به حساب آورده است که میتواند حق یا باطل باشد.رعایت عدل و قسط از طریق توجه به ندای فطرت سلیم،رجوع به کتاب خدا،پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام،که عدل مجسم هستند،ضامن حقانیت قضاوتهای بشری است و به عکس،پیروی از هوا و هوس،ظن و گمان،تعصبات بیجا و عناد با حق داوری را در مسیر باطل قرار داده،انسان را گرفتار پیامدهای زیانبار دنیوی و اخروی میگردانند.
خلاصه ماشینی:
رعایت عدل و قسط از طریق توجه به ندای فطرت سلیم، رجوع به کتاب خدا، پیامبر اکرم و امامان معصوم(علیهم السلام)، که عدل مجسم هستند، ضامن حقانیت قضاوت های بشری است و به عکس، پی روی از هوا و هوس، ظن و گمان، تعصبات بیجا و عناد با حق داوری را در مسیر باطل قرار داده، انسان را گرفتار پیامدهای زیانبار دنیوی و اخروی می گردانند.
بررسی «داوری» در معنای عام و کلی آن در قرآن کریم، بسیار حایز اهمیت است و شاید بتوان گفت: حتی اهمیت این نوع داوری از داوری به معنای خاص بیشتر است; زیرا افرادی که به طور رسمی به قضاوت مشغولند درصد کمی از افراد جامعه را تشکیل می دهند و اکثریت مردم هیچ گاه در چنین نقشی ظاهر نمی شوند.
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله): همراه کتاب خدا (ما انزل الله)، وجود رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) نماد دیگری از حق و منبع تشخیص آن از خداوند سبحان خطاب به پیامبر می فرماید: «ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم به (موجب) آنچه خدا به تو آموخته است، داوری کنی، و زنهار جانبدار خیانت کار مباش!» (نساء: 105) در این آیه، رأی و نظر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به طور کامل حق دانسته شده است; زیرا او جز حق نمی گوید و در سخنانش اثری از هوا و هوس نیست و آنچه بر زبان می راند جز وحی چیز دیگری نمی باشد: «او از روی هوای نفس سخن نمی گوید; آن جز وحی نیست.