چکیده:
جی.ال.مکی، فیلسوف ملحد انگلیسی مدعی است باورهای دینی فاقد تکیهگاه
عقلانیاند. وی برای اثبات مدعای خویش بین سه قضیه مورد قبول خداشناسان ناسازگاری
برقرار میکند. این سه قضیه از این قرار است:«خداوند قادر مطلق است»، «خداوند خیر محض است» و « شر وجود دارد».وی با ضمیمه این قضایا به چند قضیه دیگر آن تناقض را نشان میدهد و راه حلهای
مختلفی را که الهیون در طول تاریخ برای حل مسأله شر مطرح کردهاند مورد بررسی قرار
داده، اشکالات متعددی بر آنها وارد مینماید.فلاسفه اسلامی به خصوص صاحبان سه مکتب مهم فلسفه اسلامی، نیز پاسخهایی را در
رابطه با کیفیت ورود شر در قضاء الهی مطرح کردهاند. در مقاله حاضر تا حدودی به طرح
نظریات آنان پرداخته و با در نظر گرفتن آراء آنان پاسخهایی به مکی داده شده است.
در این مقاله به خصوص از نظرات شهید بزرگوار «مرتضی مطهری» در طرح و دفع شبهات شرور
بسیار استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله، ابتدا بر طرح نظریه مکی درباره شرور پرداخته، سپس برای اینکه بدانیم فلاسفه اسلامی تا چه میزان در حل شبهه فوقالذکر موفق بودهاند چکیدهای از نظریات آنها را طرح و چیستی و ماهیت خیر و شر و جایگاه ظهور آنها و کیفیت وقوع هر یک را در عالم و ارتباط آنها را با خداوند قادر خیرخواه محض و ...
طرح مسأله شرور از دیدگاه مکیمسأله شر از دیدگاه مکی برای دیندارانی مطرح میشود که از یک سو بر این باورند_____________________________________[1] - rational support[2] - irrationalکه خداوند قادر مطلق[1]، عالم مطلق[2] و خیر محض است و از سوی دیگر میپذیرند که در جهان شر وجود دارد.
خلاصه آنکه مکی مسأله شر را تنها برای کسانی قابل طرح میداند که علاوه بر اعتقاد_________________________________[1] - sientific problem[2] - practical problem[3] - logical problem[4] - traditional theismبه وجود خداوند، به قدرت مطلق و خیر محض بودن او معتقد باشند والا اگر کسی به خداوند معتقد باشد و یا قدرت محدود یا خیریت نسبی (و نه مطلق) برای خداوند قائل باشد، مسألهای به نام شر نخواهد داشت.
ارزیابی فلاسفه اسلامی: در جواب باید گفت که فلاسفه اسلامی، خداوند را خیر محض میدانند و همه صفات در خداوند مطلق است، بحث نسبیت مذکور در عالم ماده و طبیعت است نه در مورد خالق این عالم (از سوی دیگر تناقض ذکر شده توسط مکی با دقت منطقی تناقض نیست؛ زیرا برخی از شرایط وحدتهای هشتگانه تناقض را دارا نیست) (ملاصدرا، 1981، ج 7، ص 74)."