چکیده:
اسلامی ایران که در یک سرزمین با قدمت فراوان فرهنگی، تاریخی، سبب ایجاد تحولاتی در منطقه و جهان شد که این امر سبب آن گشته که نظریه پردازان بزرگی همچون میشل فوکو را به خود مشغول کند و در اینباره ابراز نظر کنند. وی متأثر از اندیشههای هایدگر، مارکس، نیچه و فروید است که در اندیشه خود دو مرحله [دیرینهشناسی ـ تبارشناسی] را تعقیب میکند. در مرحله اول قائل به این است هر اندیشه یک دوره خاصی دارد، که در آن دوران با کنار زدن دیگر رقبای خود بر سکوی برتری مینشیند و همین فضا در شکلگیری آن مؤثر است. در مرحله دوم به رابطه دانش و قدرت میپردازد و مینویسد این قدرت است که اندیشه و دانش مورد نیاز خود را تولید میکند. در مورد قدرت تأکید بر جنبه نرمافزاری آن دارد و آنرا منحصر در یک گروه نمیداند بلکه همچون رگهای بدن، آنرا در سراسر جامعه پخش شده میداند.
خلاصه ماشینی:
"2. مفهوم قدرت در انقلاب ایران: وی در مقالهای به نام (شورش با دست خالی) با این ویژگی برای انقلاب ایران اشاره میکند که، در جریان حرکت دو جنبه کاملا مجزا قدرت از حیث سختافزاری که در دست شاه و ارتش بوده و جنبه نرمافزاری که انقلابیون از آن برخوردار بودهاند، قابل مشاهده است و به نظر ایشان انقلاب ایران تبلور و ظهور قدرت نرمافزاری بطور پراکنده در دست همه است.
3. ظهور اراده عمومی در انقلاب: اراده عمومی که میتوان آنرا با هماهنگی نسبت داده، در جهان سیاست جایگاه خاصی دارد و اینگونه نیست که به صرف رأیگیری و اتحاد نظر برای یک جامعه شکل بگیرد؛ چنانکه روسو میگوید نمیتوان آنرا با قانون به یک جامعه داد که فوکو در مقاله خود به تحقق این امر برای ایرانیان بعد از شکلگیری حالت دو قطبی در جامعه (شاه ـ انقلابیون)، اشاره میکند و آنرا در اراده همه جامعه برای برکناری شاه میداند."