چکیده:
آقای ملکیان در این مقاله، مؤلفههای مدرنیسم را در هشت عنوان انسانگرایی، اندیشه پیشرفت، مادیگرایی، عقلگرایی، ویژگی تجربی، برابریطلبی، فردگرایی و احساساتگرایی خلاصه کرده، آنگاه سرنوشت مدرنیسم را در ایران مورد ارزیابی قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"وقتی این نگرش نسبت به انسان حاصل میشود طبعا سلسله اموری که در دیدگاه سنتی محل توجه بود یا باید از کانون توجه خارج شود یا اینکه صراحتا مورد نفی و انکار قرار گیرد.
به همین اعتبار است که جهان مدرن به ادیان و مذاهبی که به هویتهای جمعی قائل هستند و برای حفظ هویتهای جمعی تلاش میکنند اقبال کمتری نشان میدهند و از ادیانی که فرد را محل توجه خود قرار میدهند، استقبال بیشتری میکنند.
به این اعتبار میتوان گفت که جهان نگری مدرنیته، جامعه صنعتی و تکنولوژیک را به دنبال خواهد داشت و این تکنولوژیکی که در تمدن مدرن وجود دارد همه با چند واسطه متأثر از این هشت ویژگی مدرنیسم هستند.
ولی در کتاب سنت و سکولاریسم تصریح میکند که آنچه برای مدرنیسم اهمیتی مضاعف و کانونی دارد، عقلانیت مدرن و در این میان اگر معنویتی هم ـ به جای دین ـ عنوان میشود همان دین عقلانی است و بس.
این امر معنوی مانند عشق، مجموعهای از سلسله اموری است که در درون فرد تنها تحقق دارد و البته جلوهای نیز در اعمال جوارحی پیدا میکند بدون آنکه وجه جمعی داشته باشد.
اما اینکه چرا ایشان معنویت را دینی عقلانیت معنویت است، اینکه یک امری فردی، کاملا سیال آنهم صرفا برای تسکین دردهای روانی و روحی است و نگاه ما به آن نیز نگاهی جز کارکردگرایانه نیست، و در این صورت چه ضرورتی دارد که توجیه عقلانی یافته باشد؟ از سوی دیگر امر فردی محض را چگونه میتوان با عقلانیت جمعی (که در نظر ایشان سنجه حقانیت است) تشخیص داد؟"