خلاصه ماشینی:
"و لذا اگر مؤلف کتاب خود را بعد از چند سال در جایی ببیند چندان استحاله شده است که به زحمت آن را باز خواهد شناخت و آن را (تخم حرام) توصیف خواهد کرد و حال آن که در دیار ما, چاپ اثر مؤلف و نام او را خدشه ناخورده, جاودانه می کند… باید اعتراف کرد و به قول خود ایرانی ها, (از حق نمی توان گذشت) که اگر این ملت همچون ما به چاپ که یکی از مواهب آسمانی است, ایمان واقعی داشتند و آن را برای انتقال پیام به عامه مردم و تنظیم قرائات و تدریس و مطالعه به کار می بردند, یعنی همان کارهایی که معمولا تحصیل کردگان ما انجام می دهند, می توانستند ـ اگر نگوییم از ما پیش بیفتند ـ حداقل با ما برابری کنند; زیرا که از اوان کودکی تا سن پیری و از کار افتادگی تحصیل می کنند, در حالی که ما, مثلا در فرانسه, همین که تا سن 18 یا 20 سالگی, کمی در کلاس های دروس وول خوردیم, آن هم به زور و اجبار, دیگر برای تعمیق سواد خود به تحصیل ادامه نمی دهیم و علوم را تعمیق نمی دهیم و غالب مؤلفان روزگار ما مردمی چهره عوض کرده هستند تا به خواننده القای نوآوری کنند).
از جمله خود وی در وصیت نامه به چند کتابخانه شخصی اشاره می کند که در اختیار وی بوده است: کتاب های حافظ کاظم, کتاب های سید محمد علی, کتاب های شاه ابوتراب, کتاب های سید حسن از آل براق, کتاب های میرزا غیاث و دیگران و نیز کتاب های پدرم; افزون بر اینها, طی سال ها, کتاب های زیادی از درآمد حمام وقف شده توسط شاه سلیمان کتابت شده که تولیت آن در اختیار علامه مجلسی بوده و نیز آثار دیگری که به اسم از آنها در وصیت نامه یاد کرده15, محتوای کتابخانه وی را تشکیل می داده است, کتابخانه ای که تا قریب _______________________________ به حاج ملا احمد بیان الواعظین فروختیم."