خلاصه ماشینی:
"افزون بر آن در یکی دیگر از دفاتر مثنوی, آن جا که داستان باغبان و صوفی و فقیه و علوی را می گوید, وقتی ناسزاهای باغبان را در حق سیدی از تبار علی(ع) نقل می کند, از آن دشنام های ناروا برمی آشوبد و عداوت و کینه با آن رسول(ص) را در حکم کفر و ارتداد می شمارد و دشمنان اهل بیت را روسپی زاده, دیو, غول, زنازاده, بوالفضول, مرتد, یزید و شمر می خواند: هرکه باشد از زنا وز زانیان این برد ظن در حق ربانیان آنچه گفت آن باغبان بوالفضول حال او بد, دور از اولاد رسول گر نبودی او نتیجه مرتدان کی چنین گفتی برای خاندان… با شریف آن کرد مرد ملتجی که کند با آل یاسین خارجی تا چه کین دارند دایم دیو و غول چون یزید و شمر با آل رسول12 این داستان در دفتر دوم مثنوی آمده است, و در دفتر اول از امام حسن و امام حسین(ع) به سبطین رسول و دو گشواره عرش ربانی یاد می کند: چون ز رویش مرتضی شد درفشان گشت او شیر خدا در مرج جان چون که سبطین از سرش واقف بدند گوشواره عرش ربانی شدند13 و درباره روز عاشورا و حماسه حسینی می گوید: روز عاشورا نمی دانی که هست ماتم جانی که از قرنی به است پیش مؤمن کی بود این غصه خوار قدر عشق گوش, عشق گوشوار پیش مؤمن, ماتم آن پاک روح شهره تر باشد ز صد طوفان نوح14 (خسروان دین) نشان دیگری است که مولانا بر سینه آل رسول می بیند و می گوید: چون که ایشان خسرو دین بوده اند وقت شادی شد, چو بگسستند بند15 سپس بی خبران از مقام اهل بیت را, منکران محشر و مستحقان گریه بر خود می خواند, و می گوید: اگر کسی ذره ای از مقامات ایشان (اهل بیت) آگاه باشد, می داند که روز مرگ آنان, شادترین روز برایشان است."