چکیده:
عدالت در نظر دکتر سروش، همچون مقولههایی نظیر فقه و اخلاق، اگر دنیویدنیوی و یا اخروی اخروی باشد، میتواند تحقق یابد و چنانچه هم دنیوی و هم اخروی باشد،تحقق آن ناممکن است.
خلاصه ماشینی:
"در مورد این دو مقوله اخیر نیز چنین گفته میشود کهدر صورتی اموری ممکن هستند که یا دنیوی دنیوی باشند و یا اخروی اخروی و، اصولاناشدنی است اگر فقه هم متکفل اصلاح دنیا باشد و هم متکفل اصلاح آخرت.
اوج سخن ایشان در باب عدم امکان اخروی و دنیویبودن مقولاتی چون فقه و عدالت و بیان مشکلاتی که در جمع بین آن دو پیش میآید، به ذکرچند مثال خلاصه میشود، اینکه اگر بخواهیم در مسائل اقتصادی به زکات بسنده کنیم،دچار مشکل خواهیم شد و یا نظیر آن؛ ولی در نهایت گفته نشده است چه اشکالی در اینسخن و راهکار نهفته است که بگوییم «در حوزه فقه و اخلاق، هر جا شریعت سخن ورهنمودی داشته باشد، (چه به صورت ذکر اصول و قواعد کلی و چه به صورت تبیینموارد جزئی) هم مصالح دنیوی در آن قسمت لحاظ میشود و هم مصالح اخروی وچنانکه تبیین در محدوده شرع، به شکل جزئی ارائه نشده باشد و آن امر در قالبهای کلیمنع و نفی شریعتی نیز قرار نگرفته باشد، انسانها آزادانه میتوانند در این منطقهالفراغ، براساس مصالح دنیوی خود رفتار نمایند.
عجیبتر آن است که ایشان آنچه را در ابتدای سخن آوردهاند، در آخر فراموش کردهاند ودر توصیهای مشفقانه به طالبان علم چنین میگویند: «در عصر اطلاعات و ارتباطاتدرمواجهه با مسائلی نظیر اینکه نقش دین چیست یا اخلاق پسندیده کدام است، نبایدهراسید و بیجهت قصه را بغرنج کرد.
آیا میتوان از این سخن که حقیقت و معنا دستنایافتنی و بینشان است، چنین نتیجهگرفت که باید در عالم معرفت فروتن بود؛ بر طبق مبانی دکتر سروش، چگونه از «است»«باید» نتیجه گرفته میشود."