چکیده:
نویسنده در این نوشتار به دنبال تبیین سه مطلب است:1. فرهنگ قبیلهای حاکم بر کشور در برابر هر تحول تازه ایستادگی میکند؛ بنابراین بافمینیسم هم مخالفت میورزد.2.جهان فرهنگ قبیلهای بسیار کوچک و رابطه آن با دنیای خارج از مرزهای قبیله بسیار اندکاست و انسانها و روابط آنها بسیار ساده و بدون پیچیدگی است و هر مفهوم پیچیدهای راساده میانگارد؛ ازاینرو قدرت فهم فمینیسم را ندارد و بدین لحاظ با آن مخالفت میکند. 3. فرهنگ قبیلهای به دو دلیل با فمینیسم مخالفت میکند: اول آنکه تصور میکند فمینیسم بهدنبال جایگزینی زن سالاری به جای مرد سالاری است و دوم آنکه با حذف مرد سالاری،حاکمیت مردان بر زنان از میان میرود و منافع مردان، آسیب میبیند.
خلاصه ماشینی:
"2. جهان فرهنگ قبیلهای بسیار کوچک و رابطه آن با دنیای خارج از مرزهای قبیله بسیار اندکاست و انسانها و روابط آنها بسیار ساده و بدون پیچیدگی است و هر مفهوم پیچیدهای راساده میانگارد؛ ازاینرو قدرت فهم فمینیسم را ندارد و بدین لحاظ با آن مخالفت میکند.
3. متأسفانه نویسنده در تحلیلهای خویش نه تنها از فرهنگ دینی فاصله گرفته است،بلکه از فرهنگ ایرانی و شرقی و اصالتهای ملی کشور نیز روی برتافته است؛ چرا که مدعی است در ایران اسلامی نیز همچون دنیای فمینیستی غرب، زن و مرد در خانواده برسر منافع خویش تضاد و تقابل دارند؛ ازاینرو علت مخالفت مخالفان با فمینیسم را درخطر قرار گرفتن منافع مردان دانسته است، درحالیکه در فرهنگ اسلامی و ایرانی و حتیشرقی، زن و مرد مکمل یکدیگر و یار و غمخوار همدیگرند."