چکیده:
دکتر سروش در سخنرانی خود، با الهام از اشعار شیخ بهایی و اندیشههای مولوی،سعی کرده به تبیین امکان جمع میان عقل و ایمان بپردازد. به نظر ایشان، حکمت ایمانیان وحکمت یونانیان، در صورتی که درست و دقیق فهمیده شوند، مانند چشم و گوش انساناند وقابل جمعاند و اثبات یکی به معنای نفی دیگری نیست.
خلاصه ماشینی:
خصوصیت دیگری که در فلسفه یونانی وجود داشت، عبارت بود از قول به ماهیات وکلیات؛ اینکه هر موجودی یک ماهیتی دارد و برای شناختن آن موجود باید ماهیت آنموجود را بشناسیم.
عمده حرف عموم عرفا و بزرگان ما در برابر عقل یونانی، این بود که عقل یونانی بهچیزی از پیش خود نمیرسد، اما اگر چیزی به دست آن بیفتد آنگاه میتواند آن را موردبررسی قرار دهد.
یکی از فیلسوفان هم عصر ما جملهای دارد و میگوید: «عقلانیت، غیرعقلانی است»معنای این سخن چیست؟ معنای آن این است که وقتی شما تصمیم میگیرید که عقلانی باشیدو به عقل اعتماد کنید، خود این تصمیم بر مبنای یک برهان عقلی نیست، چون اگر بخواهداینگونه باشد، آن وقت دور لازم میآید.
شبههای که در روزگار ما وجود دارد این است که عقل با ایمان جمع نمیشود.
اگر شما ایمان آوردن را یک کلمه لوث شده قلمداد کنید ـ که در بین مابسیار لوث شده؛ چرا که ایمان به معنای تقلید کورکورانه و ارادتورزی عوامانه نسبت بهکسی یا چیزی گرفته شده است ـ البته که با خردورزی منافات دارد و با علم و حکمت و فلسفهو تعقل جمع نمیشود، ولی معنای ایمان این نیست.
3. در مورد جمله یکی از فیلسوفان معاصر که آقای سروش آن را پسندیده و نقل کردهاندکه «عقلانیت، غیرعقلانی است» باید گفت که با تفسیر ذکر شده، تفاوت میان عمل غیرعقلانی و عمل عقلانی تنها در یک انتخاب است و هیچ یک ترجیحی بر دیگری ندارد.