چکیده:
آقای علویتبار تفاوت سکولاریسم و سکولاریزاسیون و حوزههای کاربرد هر یکرا برمیشمرد. به نظر ایشان، سه کاربرد اصلی برای سکولاریسم وجود دارد که در ذیل کاربردسوم سه نوع جزئیتر، «جدایی دین از حکومت»، «جدایی دین از دولت» و «جدایی دین ازسیاست» تشخیص داده شده است. نویسنده معتقد است که برای داشتن دموکراسی، تنها یکشکل از پنج شکل سکولاریسم لازم است و آن «جدایی دین از حکومت» است
خلاصه ماشینی:
اما اگر منظور از دینی شدن حکومت،قائل شدن حق ویژه برای دینداران، مفسران دین یا یک برداشت خاص از دین ومذهبباشد، با دموکراسی سازگار نیست.
این تعارض به دو دلیل پدید میآید: اولا، حق ویژه درسیاست قائل شدن برای دینداران یا مفسران دین، با اصل «برابری سیاسی» سازگار نیست.
ثانیا، قائل شدن مشروعیت دائمی برای یک قرائت از دین یا مذهب به عنوان مبنای عملحکومت، با اصل «حکومت اکثریت» سازگار نیست.
3. جمهوری اسلامی، سکولاریسم و دموکراسی نخستین موضوع جایگاهی است که دین و دینباوران و مفسران دین، بر مبنای قانون اساسیجمهوری اسلامی، در عرصه سیاست و ساختار حکومت دارند.
پرسشی که در اینجا میتوان مطرح کرد این است که آیا نفی سکولاریسم، در همه اشکال وتعاریف آن، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به نفی دموکراسی نیز منجر میگردد یاخیر.
همچنین، در موردحکومت دینی و صورتهای متصور آن بحث چندانی نکرده است و در مورد دینیشدنحکومت تنها به دو نکته اشاره میکند که یکی، مشروعیت حکومت و دیگری، قائلشدن حقویژه برای دینداران و مفسران دین و مذهب خاص است.
یکی اینکه قائل شدنحق ویژه برای دینداران و مفسران دین، با اصل برابری سیاسی سازگار نیست.
دیگراینکه قائل شدن مشروعیت دائمی برای یک قرائت از دین یا مذهب به عنوان مبنای عملحکومت، با اصل حکومت اکثریت سازگار نیست.
بهعلاوه، نمیتوان حق ویژهای برای دینداران قائلشد؛ زیرا این کار با عدالت اجتماعی که یکی از اصول دینی شدن حکومت است، سازگارنیست.
وجود نهادی چون شورای نگهبان قانون اساسی، به معنای قائل شدن حق ویژهبرای فقهای عادل (اصل پنجم) نیست؛ بلکه رجوع به متخصص برای حفظ اسلامیت وجمهوریت نظام است.