خلاصه ماشینی:
"اینکه فصلنامهء«ادبیات داستانی»در نظرخواهی خود از نویسندگان ایرانی دو سؤال را مطرح کرده است: 1-چه انتظاری از خواندن داستان ایرانی دارید؟ 2-به نظر شما،میتوان شاخصههایی را که باعث جذابیت قصهها و داستانهای کهن ایرانی(چه از لحاظ فنی و چه از نظر محتوایی)شده است پیدا کرد و در داستانهای امروزی به کار بست؟ امیدواریم پاسخ به این دو سؤال،بتواند راهگشای ما برای یافتن ویژگیهای داستان ایرانی و چگونگی بهرهوری از الگوی داستانهای کهن شود.
انتظار من از خواندن داستان ایرانی این است که همچون داستانسرایان کهن پارسی همراه با رسالتی اجتماعی به مسائل انسانی و مردمی بپردازد و خواننده را به درهای جامعه حساس کند و یا عرصههایی نو از دنیای تخیل و عواطف لطیف انسانی را به روی ما بگشاید،آنگونه که پس از خواندن آن با نگاهی تازه به زندگی و مردم اطراف خود بنگریم و بر دانش و معرفت ما از اوضاع اجتماعی و روابط انسانی چیزی افزوده شود.
قصه ایرانی باید روح و عواطف قومی را نشان بدهد،منعکس کنندهء اندوه و شادی قومی باشد که چند هزار سال پیشینه تاریخی دارد و گرچه بارها و بارها مورد هجوم قرار گرفته و شاهد سوخته شدن مزارع و خانهها و شهرها و روستاهای خود بوده باز با ایمانی راسخ قد راست کرده و همچون ققنوس جوان از دل آتش بیرون آمده است.
اگر منظور از داستان همان تعریف عام باشد؛خواندن برای سرگرمی و احیانا پیامی و در این صورت شاخصه اینگونه داستانها که همان مقدمه و تنه،و تعلیق و اوج و فرود و گرهگشایی است،مدنظر باشد،بلی، چرا که قصههای کهن ایرانی تا بخواهید از نظر سرگرمکنندگی (تصویرتصویر)فیروز زنوزی جلالی پرخون و داغ و تازهاند و این شاخصهء مهم(قصه برای سرگرمی) در آنها بسیار لحاظ شده."