خلاصه ماشینی:
"آیا منظورتان این است که در نوع بازیها یک شباهت وجود دارد؟ به نظر من مؤلفه یک بازیگر باید سبک و شیوهاش باشد؛مثلا من یک واژهای را به نام«بازی ژست»یا«بازی شیوه پرداز»به کار میبرم.
فکر میکنم روی صحنه تئاتر،بازیگر باید برای تماشاگر بازی کند و نظر خود را به عنوان یک بازیگر درباره موقعیت،فضا، پرسوناژ،تفکر پرسوناژ و بازیگر مقابلش ارایه دهد و این شیوه گفتنش،بازی کردن است.
به نظر شما چه تفاوتی بین بازیگری مؤلف در سینما و تئاتر وجود دارد؟ به نظر من مؤلفه یک بازیگر باید سبک و شیوهاش باشد؛ مثلا من یک واژهای را به نام«بازی ژست»یا«بازی شیوه پرداز»به کار میبرم که این سبک و شیوه بهطور مجرد وجود ندارد و به عنوان یک مفهوم معلق در فضا نیست.
حالا فکر میکنید از آن طرف چه اتفاقی میافتد و تماشاگر چقدر با این نوع بازیگران ارتباط برقرار میکند؟ مخاطب همهچیز و حتی دنیای بازیگر است.
اگر دون کامیلو در یک شرایط ایدهآلتری تمرین میشد؛ البته با تعاریفی که ما دارم،آن وقت اتفاق خیلی بهتری میافتاد؛ولی در همین اندازه بخشی از موفقیت کار به درک من به عنوان بازیگر و کوروش به عنوان نویسنده و کارگردان مربوط میشود که از جنس هم و متناسب با کار بود.
این نوع تئاتر،این نیست که نویسنده در گوشه خانهاش و زیر نور چراغ،قصهاش را بنویسد و در آخر هم کسی نخواهد،من اعتقاد دارم بازیگر،کارگردان،صحنه و همه عوامل اجرا باید یادشان باشد که یک عنصر اساسی و اصلی وجود دارد که در تمرینها باید حضور داشته باشد که بظاهر نیست و آن تماشاگر است؛ولی اگر این شیوه اجرا را داشته باشیم که تماشاگری هست و میخواهد بیاید و بنشیند؛بنابراین همهچیز ماهیت دیگری پیدا میکند."