چکیده:
اگر پوشش را یک عمل اجتماعی و معنادار فرض کنیم، نه صرفا شیوه¬ای برای محافظت از
بدن، باید آن را در قالبهای تحلیلی معطوف به معنای اجتماعی، تفسیر نمائیم. نگاه به
پوشش به مثابه یک امر نمادین و تلاش برای درک نمادها و کشف معانی به ما کمک میکند
تا زاویة جدیدی از این مسأله¬ پرحاشیه دریابیم. توجه به «قواعد» در اعمال اجتماعی و
نیز ویژگی قراردادی نمادها در نشانه¬شناسی، میتواند هم تغییرات تاریخی پوشش را تا
حدی تفسیر کند و هم تفاوت نگاه به پوشش و لباس را در گروه¬های مختلف و خرده فرهنگ
های گوناگون جامعه نشان دهد. توجه به «قاعده¬مند»بودن پوشش و ویژگی نمادین و
قراردادی پوشش، اگر در تحلیلهای سیاستگذاران فرهنگی قرار گیرد، می تواند به هدف
گیری صحیح سیاست¬گذاری فرهنگی کمک کند.
If we consider clothing as a meaningful social act rather than a means of protecting the body، we have to interpret it by means of analytical frameworks associated with social meaning. Considering clothing as a symbolic matter and trying to unravel its symbols and meanings help us to look at this controversial issue from a new angle. Paying attention of the “regularities” of social acts and conventionality of symbols in semiotics can partly explain both the historical changes of clothing and the differences of viewpoints to clothing in different groups and various subcultures of a society. If cultural policy makers bring into consideration the “regularity” of clothing and its symbolic and conventional characteristic، cultural policy making can be correctly directed.
خلاصه ماشینی:
"این نسبت¬ها قراردادی¬اند، یعنی از جایی آغاز به حیات کرده-اند و همیشه امکان تغییر یا مرگ نحوة پوشش وجود دارد، مگر آن که ساختارها بر روی نحوه¬هایی خاص تأکید داشته باشند، به عنوان مثال، یک پوشش، به واسطة ارتباط با یک ساختار، وضعیت الزام¬آور و شبه طبیعی(ذاتی) به خود گرفته و از جنبة قراردادی فاصله میگیرد.
گرچه می¬توان انواع مختلفی از لباس و روابط نمادین، میان لباس و ساختارهای اجتماعی پیدا کرد (مانند لباس نظامیان، لباس کشاورزان، لباس روحانیون، لباس پادشاهان، لباس رقاصه¬ها و مطربان، لباس زنان شریف، لباس اندرونی، لباس بیرونی و حتی لباس نیمه¬اندرونی) اما قراردادهای ناظر بر این روابط، شدیدا تحتتأثیر تصلب و ثبات وضعیت سنتی، متصلب و ثابت هستند.
به این ترتیب، مثلا لباسهای اقلیت¬های دینی همیشه دارای نشانه¬هایی بود تا بتوان آن¬ها را از مسلمانان تشخیص داد و نیز میان خود مسلمین، بین طبقات مختلف، نشانه¬های متفاوتی وجود داشته است که مشخص¬کنندة جایگاه آنان در روابط روزمره بود.
تحت فرایندهای تولید صنعتی و البته به خاطر دلایل کارکردی در جهان مدرن، لباسها به شدت تغییر کردند، اما خصلت تمایزساز جوامع، مانع از آن شد که لباس¬ها صرفا حالتی کارکردی داشته باشند، از این جهت، همواره میان زنان و مردان، ثروت¬مندان، میانه¬حالان و فقرا تفاوتی در سبک لباس بود.
در گفتمان رقیب، اصل اساسی «اصالت نفس» است و تن به مثابة «خود عینی» در لباس نمود می¬یابد، بدین ترتیب، پوشش نیز کارکردی برای «خودنمایی» خواهد یافت (بی¬آنکه بر فحوای منفی این لغت نظر داشته باشیم)."