خلاصه ماشینی:
"حتی لازم است تفسیر برخی از مسائل را هم از خود صاحبان اندیشهها بخواهیم و اگر آنها مطالب خود را به گونهای تفسیر میکنند که اشکالی باقی نمیماند، لازم نیست بر سخن خود پافشاری کنیم؛ چون میدان به گونهای است که هر طرف میتواند نسبت به طرف دیگر ادعا کند، ولی اگر من اعتقاد دارم که سخنم حق است، شرط رساندن پیام حقم به دیگران این است که به قدر توان شرایط را مهیا کنم.
حسنبنفرحان مینویسد: محمود شاکر در کتاب تاریخ حدیث خود و کتاب هموم المسلمین و الاقلیات فی العالم الاسلامی دارای ابتکار است، اما هنگامی که وارد تحقیق در تاریخ اسلام در زمانهای گذشته میشود، ما این ابتکار را در او نمیبینیم؛ بلکه میبینیم که اتهاماتی را که متوجه بنیامیه و بنیعباس است بهگونهای غیر روشمند تکذیب میکند: یک بار مینویسد معقول نیست، یک بار مینویسد امکان ندارد و...
تاریخ اسلام گرفتار برخی از دانشمندان است که کورکورانه و به سرعت درباره حوادث، مواقف، افراد و نتایج حکم صادر میکنند، در حالی که راه درست و نمونه را در بحث از حقیقت فراموش کردهاند؛ بحثی که دانش و عقل را محترم میشمارد و ملتزم به نقل صحیح است و بررسی جامع در جمعآوری مواد علمی از مصادر مختلف را فراموش نمیکند...
من چه کنم؟ آیا نقد این روایات را در بحثهای دانشگاهی رها کنم و ضعف آنها را بیان نکنم تا بعضی از معلومات تکرار نشوند؟ پس هنگامی که یک نمونه را انتخاب کردم (بیعت علی) تا میزان التزام اصحاب این مباحث را به دیدگاههایی که به آن دعوت میکنند ببینم، دریافتم که بسیاری از گفتههای آنها مبتنی بر روایات سیفبنعمر است و آنان روایات صحیح را کنار میگذارند یا از آنها بیخبرند."