چکیده:
از نگاه دینی،احاطهٔ فوق طبیعت بر طبیعت به گونهای است که طبیعت،مرتبهٔ نازل و ظاهر،و فوق طبیعت،باطن و حقیقت عالم هستی محسوب میشود،که از ارزش و قداست والایی برخوردار است؛لذا«غیب» در فرهنگ قرآنی حامل معنایی خاص است که تنها با مراجعه به سخن وحی می توان آن را شناخت و مراجعه به تفسیر علامه طباطبائی(ره) که آیات قرآن را با سخن وحی تفسیر مینمود،از اهمیت بسزایی برخوردار است.آنچه در این پژوهش بررسی می گردد این است که با توجه به برداشتهای علامه طباطبائی از غیب در آیات،معنای غیب و شهود چیست؟ غیب چه مصادیقی میتواند داشته باشد؟ بشر چگونه میتواند عالم به غیب شود؟نتیجهٔ حاصل از این مقال این است که، غیب و شهود دو مفهوم نسبی است که تنها در رابطه با مخلوق، به علت محدودیت وجودی، معنی پیدا میکند؛ لذا مصادیق غیب متعدد است که علامه در ذیل بعضی از آیات، به آن اشاره کرده است. همچنین خداوند بر اساس مشیتش گاه بشری مانند رسولان خود را بواسطهٔ
خلاصه ماشینی:
"20 اما آیهٔ 21 سورهٔ «حجر» چه مطلبی را بیان میکند؟ علامه، ذیل این آیه بعد از نقل اقوال مفسران در معنای خزائن و قدر معلوم و ذکر اشکالات این اقوال می فرماید: در این آیه خداوند خبر داده که آنچه از موجوات چه دیدنی و چه نادیدنی و آنچه کلمه شیء به آن اطلاق میشود، نزد خداوند از آن چیز خزینههایی انباشته که نزد او باقی هستند؛مثلا شخص زید یک فرد انسانی است و نوع انسانی هم که وجودش در خارج به وجود افرادش است، فرد دیگری از آنست،و آیهٔ شریفه برای این فرد،خزینههایی نزد خدای سبحان اثبات میکند که این خزینهها تمام شدنی نیست و با هیچ قیاسی قابل تحدید نمیباشد،اما سنجش و تحدید را در مقام و مرتبهٔ انزال و خلقت میپذیرد.
24 طبق آیه مورد بحث (33 بقره)، خداوند علم به این اسماء را به آدم آموخت، اما علامه با استدلال و تمسک به سیاق آیات بیان میکند که این علم از سنخ علمهای ما نبوده است؛ یعنی متعلق علم آدم، صرف اسماء نبوده است؛ لذا ایشان بعد از نقل حدیثی از امام صادق(ع) مبنی بر اینکه خداوند اسامی حجتهای خود را به آدم آموخت در حالی که ملائکه از آن اسمها بیخبر بودند،میفرماید: این نوع روایات منافاتی با آنچه گفتیم ندارد چون هیچ چیز نیست مگر آنکه خزینههای آن نزد خداوند وجود دارد و هر اسمی که در مقابل معنا و مسمایی هست،برای همین مسما در خزائن غیب نیز هست؛ پس در نتیجه هیچ فرقی نمیکند بین اینکه گفته شود، خداوند آنچه در خزائن غیب هست، یعنی غیب آسمانها وزمین را به آدم تعلیم داد و یا گفته شود خداوند اسم هر چیز را باز غیب آسمانها و زمین است به آدم بیاموخت،چون روشن است که نتیجهٔ هر دو یکی است."