خلاصه ماشینی:
"او همواره نسبت به مقوله فرهنگ و تمدن در ایران و جهان نگاهی محققانه داشته است و به همین دلیل در این گفتوگو،پرسشهایی را درباره موضوع گفتوگوی فرهنگها و تمدنها مطرح ساختهایم.
پیشنهاد من این بود که دنیا یک''تریبون''آزاد داشته باشد،به دور از مداخله دولتها که در آن فرهنگهای کشورهای مختلف از طریق نمایندگانشان باهم روبرو شوند و ببینند برای این دنیای سرگردان چه کار میتوان کرد.
علت توجهتان به این موضوع چه بود؟ آنچه برخورد تمدها خوانده میشود و از جانب آقای هانتینگتون عنوان شد،نار به این نوع تفکری است که خود از عوامل دیگری شکل گرفته و زمینهساز تصادم میان فرهنگها شده است.
پرسش این است که ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟آنچه ما میتوانیم ارائه دهیم تا موجب گشایش، صلح و تفاهم شود،چیست؟ ایران به عنوان یک کشور کهنسال با چند هزار سال تاریخ و نیز از آن جهت که در یکی از حساسترین نقاط جغرافیا قرار دارد و تجربههای بسیاری اندوخته است،حرف بسیاری هم برای گفتن دارد،به شرط آنکه حافظهاش به خواب نرفته باشد.
این چهار الگو یا نماد چه حرفی برای انسان مدرن دارند و به چه کار دنیای مدرن میآیند؟ بدیهی است که منظور آن نیست عرفان با یزید بسطامی و عطار در این دوره''پیاده''شود.
به این ترتیب،آیا برای برقراری مفاهمه و دیالوگ بینافرهنگی،جای خوشبینی وجو دارد؟ اگر عقل جهانی بخواهد به کار بیفتد،باید سیاست خود را با فرهنگ دمساز کند،یعنی میان سرشت بشر،سرنوشت او،نیازهای او و آرزوهای او،حد اقل هماهنگی پدید آید و به هریک از آنها پاسخ مناسبی داده شود."