خلاصه ماشینی:
"اگر در جامعهء ما،روشنفکری به علت مخالفت اصولی با دیکتاتوری و استبداد سیاسی اقلیت حاکم در هر جا، مخالف نظام اقتصادی-سیاسی حاکم بر شوروی(پیشین) باشد و آنرا بجا و بهدرستی نفی کند،باید در دفاع از دموکراسی و حق زندگی و حرمت بشری،مخالف نظام اقتصادی-سیاسی سرمایهداری،شیوهء تولید مستعمراتی و امپریالیسم سرمایهداری هم باشد؛زیرا این نظامها نیز بیگمان چیزی جز دیکتاتوری و حاکمیت یک اقلیت در زمینهء اقتصاد و در نتیجه،در زمینههای سیاسی و فرهنگی و عقیدتی و حقوقی نیست،هرچند این حقایق اجتماعی زیر پوششی رنگین از واژهها و نظریات فریبدهنده پنهان شده باشد.
این واژه و مفهوم از اروپا وارد ادبیات سیاسی ایران شد و در جامعهء ما سرنوشت تلخی یافت،چون هر گروه سیاسی آنرا به معنای دلخواه خود به کار گرفت؛زمانی نشانهء تحسین بود و زمانی دشنام شد!ولی اگر بتوانیم واژه و مفهوم چپ را در جامعهء خود برای مخالفان و منتقدان نظامهای بهرهکشی،استثماری و استبدادی،از شیوهء تولید آسیایی،سرمایهداری،شیوه تولید مستعمراتی و امپریالیسم گرفته تا نظامهایی مانند آنچه در اتحاد جماهیر شوروی حاکم بوده به کار ببریم که در همهء زمینههای اجتماعی اعم از اقتصادی،فرهنگی و سیاسی مخالف سلطهء اقلیتند و مرزی ساختگی میان این زمینههای اجتماعی جداناشدنی نمیکشند،و اگر مراد از سنت را وابستگی و پیوستگی فرهنگی،عقیدتی و اعتقادی با گذشته و تاریخ اجتماعی میهنمان ایران بدانیم،میتوان گفت که چپ سنتی ایران در تفاوت با جنبش چپ در اروپا یا پندار چپهای اروپازده،دارای پیشینه پایگاه فرهنگی، عقیدتی و طبقاتی چند هزار ساله است و از ایران باستان و سپس دوران اسلامی به ایران کنونی رسیده است؛و بهگونهء مستند میتوان نشان داد که هویت اجتماعی-اقتصادی چپ سنتی کنونی در ایران آمیزهای است از ایرانی بودن و مسلمان بودن برپایهء عدالتخواهی."