چکیده:
نگارنده در مقالهی حاضر اعتقاد دارد که جلوههای بسیار روشنی از پیشینهی فرهنگی ایران باستان در دورهی اسلامی قابل مشاهده است و دورهی اسلامی،فرصت بسیار مناسبی در اختیار اندیشمندان و روشنفکران ایرانی قرار داد تا بتوانند آراء و عقاید خویش را آزادانه بیان نمایند.اعتقاد به زوال و نابودی مدنیت ایرانی به دنبال حملهی اعراب مسلمانان،ماجرایی نادرست،تبلیغاتی و احساسی است.در حقیقت،ایرانیان انتقال فرهنگیای توأم با پذیرش آیین جدید داشتهاند و پیشینهی فرهنگی ایران،با قبول پارهای تغییرات مهم و یا تعدیل پارهای از رسوم و رفتارها و نگرشها راه پر فراز و نشیب خود را ادامه داده است.در ادامهی گفتار،راههای این انتقال فرهنگی با تکیه بر هشت محور مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"پیشینهی فرهنگی ایران باستان در دورهی اسلامی قابل مشاهده است و
علاقه تسلیم آیین اسلام شدند و گروهی از مردم ایران بعد از مسلمان شدن خود برای نشر
پر واضح است که ایرانیان در قبول این تحول جدید،هرگز به عنوان یک تمدن و ملت مغلوب به خود نگاه نکردند،بلکه فقط چند صباحی منتظر ماندند تا اولا به
ی فرهنگی خود را با کمک این زبان،اما با دیدی تازه بیان نمایند و آن را ادامه دهند.
قبل از بیان دیدگاههای ابن خلدون،یادآوری این نکته ضروری است که عربها
6. انتقال از طریق ایجاد نهضت ترجمهی آثار ایرانی به زبان عربی.
قوم عرب،ابزار مطمئنی برای انتقال پیشینهی فرهنگی و ملی خود پیدا کنند تا ضمن انتقال
سرمایههای فرهنگی و باورهای دینی و ملی خود به نسلهای جدید،از این طریق به حفظ
توجه به عنصر فرهنگ ایرانی،در این قبیل آثار آنقدر زیاد است که
محور سخن او در این قبیل اشعار،عموما ذکر مناقب و محامد قوم ایرانی و بیان مثالب و زشتیهای فرهنگی و
بن طاهر فارسی،با افتخار از نسب ایرانی خود سخن میگوید و از اینکه آنها را به
ایرانیان از این طریق قصد نگهداری واژههای مهم فارسی میانه را داشتهاند،واژههای این
اعراب مسلمان هرگز در قاموس خود با آنها برخورد نکرده بودند،ورود این واژها علاوه بر
شاید اگر این واژهها وارد زبان عربی نمیشدند،تمام یا قسمت اعظم آنها اکنون
به نظر میرسد که از این زمان به بعد غنا و موسیقی ایرانی،از طریق ایرانیان مهاجر و
انتقال پیشینهی فرهنگی ایران باستان به دورهی اسلامی بوده است."