چکیده:
سرودهای گاهانی اوستا،کهنترین سند مکتوب ایرانیان،آمیختهای از سه نوع پرفورمانس آیینی،اجتماعی و هنری را در بر دارند.این نوشته ضمن معرفی مختصر این سه نوع نمایش،نشان میدهد که این سرودها از مرز آیین میگذرند و به هنگامههای سیاسی و اجتماعی میانجامند و برای این کار در ضمن از عمل نمایشی،آواز،همسرایی،بازی در نقشهای مختلف،تکگویی،گفتگو و حتی لباس و صحنهآرایی برای رساندن "بازیگر-تماشاگر"خود به شناختی هنری-عرفانی سود میبرند،شناختی که قرار است مناسبات اجتماعی و سیاسی را تغییر دهد.در پایان نیز یکی از سرودها با بخشی از نمایشنامهی پرومته در زنجیر اشیل مقایسه شده است.
خلاصه ماشینی:
"انجمن گاهانی زردشت مراسمی آیینی اجرا میکند که در آن سرود نو آیین میخوانند،به ستایش مزادا اهورا و منش نیک میپردازند،با خدایان همپرسگی میکنند،به مقابلهی با دروغ میپردازند،دیوان را راه مینمایند،به ستایش آموزگار خوب و خرد میپردازند،مزدا، نیکترین را فرا میخوانند و واپسین آماج را از او میپرسند،از او پاسخ درست میخواهند که سرآغاز«بهترین زندگی»و پاداش کسی که به راستی در پی آن است،چیست و در همهی اینها به جستجوی خوشنودی،بلندآوازگی و زندگی جاوید و تندرستی و امثال آن هستند.
مقایسهی بخشی از نمایشنامهی"پرومته در زنجیر"نوشتهی اشیل (ایسخولوس)از نخستین نمایشنامهنویسان یونان با این یسن به عنوان نمونهای از سرودهای گاهانی اوستا،نشان میدهد که متنی که نام نمایش بر آن ننهادهاند و به مرحلهای پیش از نوشتن"نمایشنامه"برای تئاتر مربوط است،از چه ظرفیت نمایشی بزرگی برخوردار است.
نتیجه چنانکه دیدیم،این سرودها آمیزهای از آیینهای دیرینه و نو،اندیشهی پویا و خلاق، کشمکش اجتماعی دیدگاههای ناسازگار و هنگامههای هنری زیبا متشکل از آواز،گفتگو، عمل نمایشی،منظر و صحنهآرایی،لباس و بازی در نقشهای گوناگون بودهاند که شرکتکنندگان در آنها هم بازیگر و هم تماشاگر هستند که همه باهم در مراسمی زیبا و نشاطآور و رهاییبخش در نور شعلههای هستیبخش آتش یا پرتوهای زندگی ساز خورشید و در میان بوهای خوش به بینایی و بینش میرسند و با وجود چنین نمایشی چه جای تئاتر؟ در نمایش ایران این نقطهی عطف وتحول مهمی است که در غوغای هجوم اسکندر محو میشود."