چکیده:
در این مقاله داستان های امثال از نظرگاه های گوناگون مورد بررسی قرار می گیرد. ابتدا ضمن بیان تاریخچه ای کوتاه، سیر تدوین داستان های امثال با معرفی مهم ترین منابع در این زمینه بیان می شود، سپس، منشاء و علت شهرت داستان های امثال و نظریات پیرامون آن ذکر می گردد. در بخش رابطه ی داستان و مثل، مؤلف کوشیده است بر اساس کاربرد در متون، رابطه ی این دو را مترادف بداند. سپس، چهار فایده ی مهم داستان های مثل تشریح می شود. در ریخت شناسی داستان های امثال برای پوشش دادن داستان های متنوع، آن ها را با ساخت «عنوان»، «متون اصلی» و «کلید» معرفی می کند. در بخش پایانی مقاله نیز داستان های امثال از حیث استناد، زبان و بیان، حجم، مضمون و محتوا، قهرمان، رواج و موضوعات تقسیم بندی می شوند. این مقاله گامی است در جهت مثل شناسی و مثل نگاری خصوصا شناخت عمیق تر داستان های امثال. در این مقاله به علت ماهیت پژوهشی آن و هم پرهیز از طول کلام، اصل داستان ها را نیاوردیم و به ذکر عنوان و ارجاع به منبع آن در کتاب داستان های امثال بسنده کردیم.
خلاصه ماشینی:
"2-منشاء داستانهای امثال یک ویژگی داستانهای امثال آن است که این داستانها بازمانده از سدههای پیشین هستند و به شخص خاص و افراد معینی تعلق ندارند و خصوصا در آن دسته از داستانهایی که ریشهی تاریخی و منشاء معلوم ندارند و در داستانهای معلوم و تاریخ داری که به اشخاص معلوم و مکانهای مشخص باز میگردند و نیز گاه چنین است که داستانی با حوادث زندگی شخصی سرشناس مطابق میآید و با نام آن شخص تاریخی مشهود میشود و در حقیقت،به سبب آن مثل،نام آن بزرگ نیز پیوسته در یادها و بر سر زبانها میماند.
در اینجا سؤالی مطرح میشود:آیا داستانها قدیمتر از امثال آنها است یا به عکس،مثلهایی بودهاند که براساس آنها داستانهایی شکل گرفته است؟ حقیقت این است که شاید نتوان به این سؤال پاسخی داد:بیشک تعداد زیادی از مثلها حاصل و فشردهی داستانهای مشهوری هستند که به لحاظ پیام، کاربرد،مفهوم و مضمون،زبان،قدت بیان و حسنتأثیر شهرت یافتهاند و جمله یا جملاتی از آنها زبانزد و رایج شده است.
گرچه در صورت این مثل حقایقی دربارهی زندگی مادی مطرح میشود و خواننده خود نتیجه میگیرد،اما آن را به مسایل اخلاقی و اجتماعی و زندگی معنوی نیز تعمیم میدهد و یا داستان معروف«قلم را کجش کن»افسانهای ساده و شیرین است که اگر چندین بار هم بخوانیم،بهرهای تازه میبریم.
تاریخ اجتماعی نیز از خلال این داستانهای امثال قابل مطالعه است؛مثل«اینجا اردستان نیست که به شغاد باج بدهند»و داستان آن حاوی مخالفت در مقابل مالیاتهای ظالمانه است و برپایهی افسانهای دربارهی شهر اردستان به وجود آمده است که در این افسانه گفته میشود شغاد برادر رستم به اردستان حمله میبرد و چون شهر کاملا در محافظت بوده،مردم تسلیم نمیشوند."