چکیده:
موضوعی که حکیم توس برگزیده است،توجه وی به نیاز مردم زمانهی خویش،جهانبینی انسانی او،پیوستگی قدرت و لطف در زبان و بیان او،و...از جملهی ویژگیهایی است که اثر هنری فردوسی را از آثار سایر شعرا،ممتاز میسازد.در قیاس با شاهکارهای ادبی سایر ملل نیز،شاهنامه جایگاهی والا دارد و هرچه به این امر سترگ و بنیادین پرداخته شود،باز هم اندک است و ناچیز،این مقاله با چنین هدفی،سعی دارد تا به بخشی از حماسهی ملی ایران بپردازد.
بخش نخست مطالعهی حاضر نشان میدهد که در بیان داستان ضحاک با برخی از داستانهای دیگر،از جمله فاوست،ماکبث،و هاملت شباهتهایی دیده میشود.فریفتن ابلیس،ضحاک و فاوست را؛ناگزیری از قتلها و جنایات پیاپی،ضحاک و ماکبث را؛ترس از دیدار کاوه،ضحاک را؛و رعب از تماشای نمایش، کلادیوس را.علیرغم این شباهتها،شاهکار حکیم توس بسیار ظریفتر و اندیشمندانهتر است.
بخش دیگر مقاله که نگاهی به معنای داستان ضحاک دارد،با یک مطالعهی تطبیقی،دو محور را در این داستان باز مییابد؛ نخست تناوب تیرگی و روشنایی و دو دیگر،پادافره گناهکاران. بررسی چهرهی دیگر ضحاک در شاهنامه نیز که به صورت پادشاهی بزرگ و با شوکت نمود یافته است،آخرین اشارت مقالهی حاضر در باب داستان ضحاک میباشد.
خلاصه ماشینی:
"بخش دیگر مقاله که نگاهی به معنای داستان ضحاک دارد،با
بررسی چهرهی دیگر ضحاک در شاهنامه نیز که به صورت
بخش دوم،به داستان ضحاک اختصاص و خود دو قسمت
دارد که در قسمت اول آن داستان ضحاک مورد بازخوانی و مقایسه با آثاری شکوهمند از جمله فاوست،ماکبث،و هاملت قرار گرفته است.
دیگر،معنای داستان نیز در دو محور مورد بررسی واقع شده است:تناوب تیرگی
حماسه را ویژگیهایی است به قرار زیر که برخی آنها را ارکان حماسه
کارهایی انجام میدهد که از توان بشر خارج است و البته همیشه پهلوانان نیز یک
3-1-بخش اول:داستان ضحاک پسر مرداس،یکی از امرای پرهیزگار عرب است.
ابتدای حکایت ضحاک یادآور داستان فاوست است.
بار توسط شیطان به ضحاک آموزش داده میشود و این اشارتی است بر اینکه خوردن گوشت آموزهای شیطانی است تا خوی درندگی و تهور در نوع بشر
این سادهلوحی را ندارد و طنزی که حکیم توس در این بخش از یک داستان جدی در بیان فتور شعور ضحاک به کار میگیرد،همان ظرافتی است که حکایت
مجمل داستان هاملت از این قرار است که پادشاه دانمارک به علت نامعلومی
مقایسهی عصیان کاوه و شورش پرومته نیز نمونهای دیگر است که زنده ماندن
در خود شاهنامه نیز این موضوع در چند جای دیگر دیده میشود.
نکتهی دیگر شایان توجه در مورد ضحاک این است که هرچند سیمای
اهریمنی ضحاک پایه و اساس این بخش از شاهنامه است و چهرهی ضحاک نزد
نشان میدهد که در بیان داستان ضحاک با برخی از داستانهای دیگر از جمله
بخش دیگر مقاله که نگاهی به معنای داستان ضحاک دارد،دو محور اصلی"