چکیده:
بخش بزرگی از نمایشهای آیینی ایرانی،به دلیل شرایط آب و هوایی،به آب و باران مربوط میشود.ایرانیان از دیرباز برای آب، باران و خشکسالی اساطیری نیرومند آفریدند.در نبرد کیهانی تیشتر ایزد باران را به مقابلهی اپوش دیو خشکی واداشتند،آب را به ناهید منتسب کردند و خود در این میان با برگزاری آیینها به کمک ایزدان خود شتافتند.در این مطلب زمینههای اسطورهای و آیینهای نمایشی و نمونههایی از تحول آنها در پدید آمدن برخی از نمایش های ایرانی بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"در نبرد کیهانی تیشتر ایزد باران را به مقابلهی اپوش دیو خشکی واداشتند،چشمهها و آبها را به آناهیتا منتسب کردند و در این میان،خود نیز بیکار ننشستند و با برگزاری آیینهای نمایشی به کمک آنها شتافتند.
در این نبرد بیپایان نقش تماشاگران یعنی مردم همان نقشی است که همواره در نمایش ایرانی دارند،یعنی مشارکت مردم در این نبرد به یاری تیشتر برمیخیزند و این کار را به درخواست او و با برپایی آیینها صورت میدهند.
به شکل حیواناتی مثل بز و قوچ و آهو درآمدن،صورتک آنها را بر چهره زدن و جمجهی آنها یا حیوانات دیگر را حمل کردن نیز از جملهی مراسم تمنای باران است و در تمام جهان نمونه دارد.
بوکه بارانه و هوله بارانی در کردستان،کوسه کوسه در لرستان،چمچه گلین در کرمانشاه،چمچه بالخ و کمچلی زمه در همدان، کوکو لیلی و ترک لیل و گژا گیشه و گژا گلین در گیلان،آتلو چولی و قنبرک و تلو در خراسان،چغوچغو در گلستان،شاشریفک و کوسه گلین و کاسه گلین در فارس، تالو و گشنیز و گل گشنیز در کرمان،چمچه خاتون و قیزینگه در مناطق همدان، قزوین و مرکزی،چمچه گلین در آذربایجان،نوریه یا نورین در بین ارامنه،چولی قزک و تکم در مناطق مختلف نمونههایی از این آدمکها و عروسکهای فراگیر ایرانی است که همهی آنها در مراسمی نمایشی شرکت دارند.
اگر از انبوه این آیینها بتوان تنها همین یک نکته را دریافت،آنگاه میتوان دریافت که انسان ایرانی صاحب چه نمایش نیرومندی از اختیار و اقتدار در تعیین سرنوشت خود بوده است."