چکیده:
مقاله کانت تحت عنوان «در باب عبارت مشهور این امر ممکن است به لحاظ نظری درست باشد ولی در مقام عمل3 چنین نیست» حاوی فصلی است تحت عنوان «رابطه نظر و عمل در حق سیاسی» که کانت در پرانتز به آن عبارت (علیه هابز) را اضافه کرده است. مشکل در اینجاست که کانت نقادی خود را در مورد هابز به طور ضمنی بیان میکند. نکته اصلی این است که به نظر میرسد شهروندان هابز هیچ حقوقی ندارند. ما تمایزها و تشابهات بین اندیشههای سیاسی کانت و هابز را جستجو و سپس تاثیرگذاری نقادی کانت را ارزیابی میکنیم. ما به نامگرایی4 و افلاطونگرایی5، تصور خوشبختی در زندگی اجتماعی، کاربرد و نقش قانون طلایی (حکم مطلق6) در اندیشه سیاسی، پرسش از آزادی و اصل عدم مقاومت سیاسی، توجه خواهیم کرد. به ویژه به آزادی بیان که برای کانت به عنوان یک متفکر عصر روشنگری بسیار مهم است. این تنها حق شهروندان کانت است که ممکن است مستقل از اراده فرمانروا داشته باشند. نتیجه تحقیق ما این است که کانت و هابز هر دو بر صلح و نظم تحت قدرت فرمانروا تاکید میکنند، اگرچه آنها در مورد چگونگی دستیابی به چنین آرمانی توافق ندارند.
خلاصه ماشینی:
7 با وجود این، مقاله فقط دوبار به نام توماس هابز اشاره میکند، اولی درباره یک عبـارت در کتاب شهـروند، که کانت آن را «کاملا وحشتناک8» مینامد؛ یعنی: عبارت «فرمانروای کشور هیچ تعهد الزام آوری نسبت به مردم ندارد؛ او به شهروندان نمیتواند ظلم کند، بلکه میتواند هر آن گونه که میخواهد نسبت به شهروند خود رفتار کند» چنین نگرش منفی در میان همه خوانندگان هابز وجود داشتـه است.
از این رو کانت سعی میکند حداقل دو چیز را در زمان واحد انجام دهد؛ یعنی: از یک طرف میخواهد اخلاق نظری و سیاست عملی خود را باهم مرتبط سازد (و به صورت دقیق بیان کند که چرا این دو به هم مرتبطند) و از طرف دیگر (تفکر) هابز را برای همیشه از بین ببرد.
کانت به نحوی که گویی در مقابل هابز موضعگیری کرده است مینویسد: حوزه عمل در هیچ کجا به اندازه این سؤال که «چه چیزی برای قانون سیاسی خوب مورد نیاز است» به سادگی تمام اصول محض عقل را دور نمیزند و این چنین گستاخانه با نظریه برخورد نمیکند41.
در شهروند، هابز یک روش ساده را توصیه میکند: «کلام مفسر متن مقدس47 کلام خداست» و سپس او پیشبینیاش را از کانت به این صورت ادامه میدهد : بنابراین برای تفسیر کتاب مقدس کافی نیست که انسان زبانی را که آنها بدان صحبت میکنند بداند.
به طوری که کانت این نکته ضد هابزی را در صلح دائم این گونه بیان میکند : «هر صورتی از حکومت که نماینده [مردم] نباشد اساسا خلاف قاعده است؛ چون یک فرد نمیتواند در زمان واحد هم قانونگذار و هم مجری اراده خودش باشد52.