چکیده:
فلسفه اخلاق سقراطی با این عبارت پیوند خورده است که «فضیلت معرفت است». اما اساسا چه تفسیـری از این مدعـا باید داشت. آیا همان طور که ارسطو میگوید هدف از تعاریف سقراطی فقط برآوردن اهداف نظری است یا اینکه تعاریف سقراطی غایت عملی نیز دارد! آیا سقراط و افلاطون به امیال و عواطف انسانی توجهی ندارند! و ...این مقاله در صدد بررسی دیدگاه ارسطویی بر اساس پرسشهای فوق است.
خلاصه ماشینی:
» 6 با توجه به آنچه که نقل شد، ارسطو بر آن است که اولا ـ سقراط تنها در پی یافتن تعاریف اخلاقی بوده است و نسبت به غایات عملی یعنی اینکه انسان در عمل شجاع یا دیندار باشد، بیتوجه است، ثانیا ـ با توجه به نظر ارسطو، سقراط، دانستن تعریف فضیلت را با عمل به آن مساوی میدانست.
از این رو تا جان در بدن دارم از جستجوی دانش15 و آگاه ساختن شما به آنچه باید بدانید دست بر نخواهم داشت و هرگاه یکی از شما را ببینم به عادت پیشین خواهم گفت: «ای مردم با آنکه اهل آتن هستی، یعنی شهری که به دانش و نیرو مشهورترین شهر جهان است چگونه شرم نداری از اینکه شب و روز، در اندیشه سیم و زر و شهرت و جاه باشی ولی در راه دانش و حقیقت و بهتر ساختن روح خود گامی برنداری؟16» سقراط در ادامه این مطلب میگوید: اگر کسی سخنان او را قبول نکند و مدعی داشتن حقیقت باشد به دنبال او خواهد رفت و گفتگویی را با او آغـاز خـواهد کـرد و اگر بعد از گفتگو روشن شود که از فضیلت بیبهره است «خواهم کوشید تا بر او روشن کنم که به گرانبهاترین چیزها بیاعتناست.
حال آیا سقراط اصلا به چنین امری معتقد بود؟ این تفسیر ارسطو درست نیست؛ زیرا اگر بگوییم منظور سقراط تقریر فضایل اخلاقی بوده است ناگزیر باید قبول کنیم که، افلاطون در بعضی از رسالههای خود بر آن بوده است که بیهودگی روش استاد خویش را آشکار سازد؛ زیرا بنابر آنچه که او بیان کرده است، سقراط مثلا در لاخس در جستجوی مفهوم شجاعت، در رساله اتیفرون در صدد راه یافتن به معنی «دینداری» و در رساله «خارمیدس» در پی تعریف «اعتدال» برآمده است، بدون آنکه در پایان این رسالهها معنای این فضایل معلوم شود.