خلاصه ماشینی:
"مولوی از این مولویت، برداشت زیبایی کرده است: زین سبب پیغمبر بااجتهاد نام خود و آن علی مولا نهاد گفت: هرکس را منم مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست کیست مولا؟ آنکه آزادت کند بند رقیت ز پایت واکند چون به آزادی نبوت هادی است مؤمنان را ز انبیا آزادی است ای گروه مؤمنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید (2) در حقیقت، اگر کسی پیامآور آزادی نباشد و عقل و دل آدمی را نپروراند و فضای حیات جسمی و روحی او را با شمیم عدل و آزادی معطر نسازد و او را به خاطر لقمهای نان و سه چهار متری پارچه برای پیراهن و تنبان به بیگاری و بردگی و فرومایگی بکشاند، شایسته مولویت و سروری نیست.
مولای منصوب او کسی است که به استثنای مقام والای نبوت و رسالت، با او سنخیت کامل داشته باشد و نه تنها عادل، بلکه باید معصوم باشد تا بتواند راه او را ادامه دهد و دین راستین او را استمرار بخشد و پیام آزادیبخش پیامبر را در گوش جانهای مستعد، زمزمه کند و مؤمنان را شاد و همچون سرو و سوسن، آزاد سازد.
بیجهت نیست که به روایتی، حضرتش به دنبال سخن فوق [در مورد ابوبکر[ فرمود: فإن کنت بالشوری ملکت أمورهم فکیف بهذا و المشیرون غیب و إن کنت بالقربی حججت خصیمهم فغیرک أولی بالنبی و أقرب «اگر از راه شورا و رأی مردم، زمام امور مردم را به کف گرفتهای، این چگونه مردمسالاری و شورایی است که رأیدهندگان و طرفهای مشورت از صحنه غایب بودند و اگر به قرابت، با خصوم و مخالفان خود به احتجاج و مناظره برخاستهای، جز تو، کس یا کسانی به پیامبر، شایستهتر و نزدیکترند»."