چکیده:
بر خلاف تلقی رایج که ابن سینا را حکیمی مشائی قلمداد میکنند،بر جنبههای افلاطونی و اشراقی افکار ابن سینا تأکید نموده است.ریشههای افلاطونی آرای وی،از میان آثار افلاطون و فلوطین را میتوان بازیابی کرد.
بارزترین موارد موضع افلاطونی ابن سینا این مباحث است:آفرینش،مبدأ هستی و صفات آن،نفس،عقل،عشق و احوال عاشقان.با بررسی مواضع مذکور،تمایز آنها با آرای ارسطو را نیز میتوان مورد بررسی قرار داد.مقالة حاضر،کوششی است برای بازیابی افکار افلاطونی ابن سینا و بررسی آنها با آرای ارسطو.
خلاصه ماشینی:
"بدیهی است آنجا که ابن رشد مفسر ارسطو و مبین حکمت مشائی باشد،نمیتوان انتظار داشت،ابن سینایی که خویش را به پیروی از افکار ارسطو مقید نمیداند و در بعضی موارد،آرای نوافلاطونیان را نیز پذیرفته است،حکیمی مشائی و مقبول واقع افتد؛به عبارت دیگر،در حوزة تفکر اسلامی،ابن سینا در مقابل شیخ اشراق قرار دارد؛از این رو،مشائی قلمداد میگردد،اما در جهان غرب رقیب ابن رشد است؛بنابراین،حکیمی اشراقی و افلاطونی شناخته میشود.
باید توجه داشت که تقسیم عقل به فعال و منفعل،از سوی خود ارسطو نیست،لکن از سخنان وی چنین برمیآید که جزئی از نفس که عقل نام دارد،منفعل است(دربارة نفس،212)و آنگاه موجود دیگری باید باشد که نسبت به معقولات این عقل،سمت فاعلیت دارد(همان،225).
هدف از بررسی سخن ارسطو این بود که اگر مقصود وی از عقل فعال و عقل منفعل،موجود واحدی است که جزئی از نفس انسان را تشکیل میدهد،میتوان به او نسبت داد که به خلود نفس قائل بوده است،اما نه به آن معنا که افلاطون و ابن سینا معتقدند،بلکه به معاد نوعی و اینکه همیشه یک نفس کلی در جهان بوده و خواهد بود؛زیرا از ظاهر سخنان ارسطو فهمیده میشود که عقل فعال موجودی واحد است.
این سخنان ابن سینا که در اشارات با لحنی عرفانی ابراز شده،در کتاب نجات او،طنینی فلسفی دارد،آنجا که میگوید: کمال خاص نفس ناطقه،در حقیقت،آن است که به جهانی عقلی تبدیل شود که در آن،صورت همة هستی و نظام معقول آن و خیری که به آن افاضه میشود،نقش بندد؛از مبدأ نخستین گرفته تا جواهر شریفه،سپس جوهرهای روحانی مطلق..."