چکیده:
یکی از مهمترین مشترکات کلامی بین دین اسلام و مسیحیت،بحث دربارهء حدوث و قدم کلام خداست.شاید کهنترین جدال اعتقادی در این دو دین آسمانی،همین موضوع باشد.متکلمان مسیحی،که مسیح را کلام خدا دانستهاند،دربارهء حادث یا قدیم بودن،الهی یا انسانی و آسمانی یا زمینی بودن او دچار اختلاف شدهاند و به همین دلیل،در بین خود،مذهبها و مکتبهای مختلفی را به وجود آوردهاند.این اختلافات در نخستین حکومتهای آنها و دوران کنستانتین و شورای نیقیه اوج میگیرد.در اسلام نیز دربارهء کلام خدا، یعنی قرآن مجید همین ماجرا وجود داشته و بحث شده است که آیا کلام خدا حادث است یا قدیم و آسمانی است یا زمینی،به ویژه در دوران خلافت مأمون خلیفهء عباسی و اختلاف معتزله و اشاعره و دیگران،این جدال اوج گرفت.در این مقاله،به مشابهتهای متعدد این دو دین الهی دربارهء کلام خدا پرداخته و موارد متعددی از آن شباهتها ارائه گردیده است که راهی برای تقریب بین این ادیان آسمانی میگشاید.
The debate over the occurrence or the precedence of the Divine Word is found both in Islam and Christianity. It has been one of the earliest theological problems that appeared in the both religions. Christian theologists held that Jesus is the Divine Word but they have different views on his divine or human personality and question about the occurrence or the precedence of the nature of Jesus has been an old debate. The same thing happened in Islamic thought. But for Muslim theologians it is Qur'an which is the Divine Word. In this paper the similarities between these two ideas in the content and in the history، will be discussed.
خلاصه ماشینی:
"در اسلام نیز دربارهء کلام خدا، یعنی قرآن مجید همین ماجرا وجود داشته و بحث شده است که آیا کلام خدا حادث است یا قدیم و آسمانی است یا زمینی،به ویژه در دوران خلافت مأمون خلیفهء عباسی و اختلاف معتزله و اشاعره و دیگران،این جدال اوج گرفت.
مسیحیان،کلام خدا را«عیسی مسیح»دانسته و مسلمان کلام خدا را«قرآن»گفتهاند(البته در قرآن هم عیسی مسیح،کلام خدا خوانده شده که بیان میشود)،اما حوزهء بحث مشترک بوده و در هر دو دین،گروهی کلام خدا را قدیم و ازلی و گروهی آن را حادث خواندهاند و به این ترتیب،مکتبها و فرقههایی در دو دین به وجود آمده است که سرنوشتی مشابه و دیدگاههایی همانند داشتهاند.
کرامیه(پیروان ابو عبد الله محمد بن کرام،متوفی 552 ق)میگفتند کلام خدا از اصوات و حروف حادثه تشکیل شده،لکن قائم به ذات خداوند است و قیام حادث به قدیم مانعی ندارد.
برخی دیگر هم با نگاه جمعگرایانه سخن گفتهاند،مانند مولوی که در جایی کلام را قائم به ذات و قدیم میداند: من کلام حقم و قائم به ذات قوت جانجان و یاقوت زکات نور خورشیدم فتاده بر شما لیک از خورشید ناگشته جدا (13،د:3،ب:8-7824) و در ابیاتی کلام را حادث نشان داده است: هر دمی از وی همی آید الست جوهر و اعراض میگردند هست گر نمیآید بلی زایشان ولی آمد نشان از عدم باشد بلی (13،د:1،ب:1-0112) متکلمان شیعه کلام خدا را مخلوق دانستهاند،با استناد به گفتهء علی(ع):«کلام خدای سبحان فعل اوست،که او آن را پدید میآورد،فعلی که پیش از این نبود،و اگر قدیم بود، خدای دوم میشد»(2،خ 681)."