چکیده:
اقتصاد پیش از آنکه بهصورت یک علم مدون درآید و حتی مدتها پس از آن با آموزههای اخلاقی همراه بود، اما به بهانه جدایی دانش از ارزش به تدریج از آن فاصله گرفت. نظریهپردازان سرمایهداری جریان آزاد اقتصاد را بهترین سازوکار تامینکننده منافع عمومی معرفی کردند، اما با آشکارشدن موردهای شکست بازار، دخالت دولت را جبرانکننده دانستند. گروهی نیز بازگشت به ارزشهای اخلاقی را بهترین راه میدانند. اسلام از ابتدای ظهور، بیشترین تاکید را بر لزوم پالایش انسانها از درون داشت. در مقاله ضمن بیان سیر اجمالی رابطه اخلاق و اقتصاد در غرب، عمدهترین مبانی بینشی اخلاق اقتصادی اسلام بررسی شده، با نگرشی به اثرهای این آموزهها درمییابیم که این آموزهها افزون بر ارتقای معنوی انسانها، با کمترین هزینه و به مطلوبترین وجه بین انگیزههای شخصی و منافع عمومی هماهنگی پدید میآورند.
Economics has been accompanied by ethical teachings before it changes to a codified science and for a very long time after that، but gradually it has been detached from values on the pretext of separation knowledge.
Capitalism theorists introduced free economy stream as the best mechanism to provide public interests، but they accepted government interference for compensating when market failure was emerged. In addition، some groups believe it is the best way to return to the ethical values.
Islam put the most emphasis on clarifying human beings inherently in the beginning of emerging. This article would be studied the most notable conceptual fundamentals of Islam’s economic ethics while explaining a short history of economics and ethics relationship in the west. It would be founded that these teachings besides promoting the spiritual of human beings coordinate self-incentives and public interests at the least cost and the most effective way if it was looked at the consequences of these teachings.
خلاصه ماشینی:
اخلاق اقتصادي (مباني بينشي ، آموزه ها و آثار) تاريخ دريافت : ١٣٨٦/٧/٢٠ تاريخ تأييد: ١٣٨٦/٨/٢٠ غلام علي معصومي نيا* _____________________________________________________________ چکيده اقتصاد پيش از آنکه به صورت يک علم مدّن درآيد و حتي مدت هـا پـس از آن بـا آمـوزه هـاي اخلاقي همراه بود، اما به بهانۀ جدايي دانش از ارزش به تـدريج از آن فاصـله گرفـت .
در مقاله ضمن بيان سير اجمالي رابطۀ اخلاق و اقتصاد در غرب ، عمـده تـرين مباني بينشي اخلاق اقتصادي اسلام بررسي شده ، با نگرشي به اثرهاي اين آموزه ها درمييابيم کـه ايـن آموزه ها افزون بر ارتقاي معنوي انسان هـا، بـا کمتـرين هزينـه و بـه مطلـوبترين وجـه بـين انگيـزه هـاي شخصي و منافع عمومي هماهنگي پديد ميآورند.
آموزه هاي اخلاقي اسلام انسان ها را از درون به گونه اي مي سازد که نه تنها فعاليتي که در تعارض با منافع عموم است انجام نمي دهند، بلکـه از ايـن بـالاتر، بـسياري از وقـت هـا در فعاليت هاي خود منافع جامعه را مقدم مي دارند و اين فعاليت ها را در جهت تحقق هدف ها سامان مي دهند.
آيا چيزي به جز اعتقاد به خداوند و ايمان به حساب روز جزا و لـزوم رعايـت کرامـت انسان در پيشگاه الاهي مي تواند انسان را وادارد در هنگـام تعـارض ، منـافع خـود را فـداي منافع جامعه کند؟ به اين ترتيب ترويج آموزه هاي اخلاقي اسلام بدون تحميل هزينـه اي بـه جامعـه تـا حد فراواني شکست بازار را جبران مي کند، و حتي موردهاي را هم که دولت نمي تواند جبران کند را پوشش مي دهد.