چکیده:
برخی از نویسندگان،وحی را نوعی الهام و شعر و تجربه دینی زاییدهء فرهنگ زمانه دانستهاند؛بهگونهای که نمیتوان صدق معرفتشناختی را بدان نسبت داد.طرفه آنکه این ادعا به فیلسوفان مسلمان نسبت داده میشود.این نوشتار بر آن است تا ثبات کند وحیشناسی فیلسوفان اسلامی به شدت با نظریه تجربه دینی و شاعرانهء وحی رسالی و قرآنی مخالف است و آن را حقیقتی الهی میداند.بر این اساس،وحی الهی و آسمانی،زمانی تحقق مییابد که پیامبر از مرحله عقل بالقوه و عقل بالملکه و عقل بالفعل بگذرد و به عقل مستفاد برسد و با عقل فعال ارتباط برقرار کند،ولی هیچگاه وجود پیامبر،از نظر فیلسوفان مسلمان تولیدکنندهء فاعلی وحی به شمار نمیآید. چگونگی تولید وحی جزئی و وحی کلی،یکیدیگر از مباحث این مقاله است که از دیدگاه ابن سینا،شیخ اشراق و ملا صدرا تبیین شده است.
Some writers consider revelation as a kind of inspiration and poem and religious experience resulted from the culture of the corresponding age. This is somehow that one cannot attribute epistemological truth to it. These writers also attribute this perspective to Muslim philosophers. This article will try to prove that the Islamic philosopher’s understandings of revelation، including the philosophy of the Lyceum and philosophy of Illumination and the transcendental philosophy، are completely in opposition with the theory of considering Quranic and Resali revelation as religious experience and poem [created be Prophet]. They consider revelation as a Divine truth. Therefore the Divine revelation takes place when a prophet passes the stages of potential intellect and habitual intellect and actualized intellect and reaches to acquired intellect and communicates with the Active Intellect. However Prophet is never considered as the subject creator of revelation according to the perspective of Muslim philosophers. Another subject mentioned here is how are the particular and general revelations created which are explained according to the perspectives of Ibn-Sina، Sheikh Ishraqh and Molla-Sadra.
خلاصه ماشینی:
"(سروش،7831:الف و ب)این نوشته با تبیین چیستی و حقیقت وحی نزد فیلسوفان اسلامی بیان میکند که هیچکدام از فیلسوفان مسلمان،نقش فاعلی برای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در تحقق وحی قایل نیست و ادعای پیشگفته،با منابع حکیمان اسلامی سازگاری ندارد و حکیمان مسلمان تنها به موضوعیت و نقش قابلی پیامبران در دریافت وحی اعتراف کردهاند.
* سرانجام بو علی بر این باور است که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم علم غیب و حقایق و صورت حروف و اشکال مختلف و عبارتهای وحیانی را به واسطه ملک و با کمک قوه تخیل دریافت میکند و کلام الهی را میشنود و فرشته را به صورت شخص بشری مشاهده میکند.
ماهیت وحی در حکمت اشراق شیخ شهاب الدین سهروردی نیز،همانند فارابی و ابن سینا هیچ نقش فاعلی برای پیامبر در دریافت وحی قایل نیست و تنها نقش قابلی آن را-با ترقی عقلانیت از مرحله عقل بالقوه و بالملکه به عقل بالفعل و عقل مستفاد و اتصال به عقل فعال و دریافت صور عقلیه و کلیه از آن عالم-مطرح کرده است.
(ملا صدرا،9141:ج 3،ص 833-933) حال پرسش مهم درباره وحیشناسی صدرایی این است که در اینگونه اتحاد که نفس به مرتبه عقل مستفاده میرسد و معقولات را درک میکند و با عقل فعال متحد میشود،آیا نفس نبوی با جبرئیل یکی میشود و تعدد و کثرت هستیشناختی خود را از دست میدهند؛یعنی نبی همان جبرئیل میگردد و آیا نفس نبی با تمام معقولات اتحاد مییابد و واقعیتی میشود که تمام معقولات و ملائکه جزء مراتب او به شمار میآیند؟پاسخ به این پرسشها به پژوهش دیگری نیازمند است."