چکیده:
مفهوم وحی،از مفاهیم بنیادی است و آنگونه که در قرآن مطرح شده در کتابهای مقدس ادیان دیگر نیامده است.این پرسش در مورد وحی مطرح است که چگونه باید آن را تحلیل کرد؟آیا وحی گونهای تجربه دینی است؟یا اینکه گونهای ارتباط زبانی خدا با بشر است؟این مقاله،به بررسی و نقد سخنان دکتر سروش در این زمینه پرداخته است.به نظر نگارنده،الگوی قابل قبول در زمینهء وحی،باید دو ویژگی داشته باشد:اولا باید از مبانی فلسفی دقیقی برخوردار باشد؛ثانیا،با دادههای قرآنی همخوان باشد.دیدگاه دکتر سروش در این زمینه،هیچیک از این دو ویژگی را ندارد.
Revelation is one of the fundamental concepts of Islam. The form of revelation which is mentioned in Quran is not mentioned in the holy books of other religions. A question which arises regarding revelation is how it should be analyzed? Is revelation a kind of religious experience or is it a kind of God’s verbal communication with human being? This article has investigated and criticized Dr. Soroush’s perspectives in this regard. According to the writer’s belief، an acceptable model of revelation should have two characteristics: first it should have exact philosophical foundations، and second it should be consistent with Quranic facts. Dr. Soroush’s view in this regard doesn’t have any of the two mentioned characteristics.
خلاصه ماشینی:
"این پرسش در مورد وحی مطرح است که چگونه باید آن را تحلیل کرد؟آیا وحی گونهای تجربه دینی است؟یا اینکه گونهای ارتباط زبانی خدا با بشر است؟این مقاله،به بررسی و نقد سخنان دکتر سروش در این زمینه پرداخته است.
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در مقابل آنها چه میکرد؟دقیقا تعابیری میآورد که این کلام خود خداست و با خلاقیت و یا حتی محدودیت و یا شخصیت آن حضرت ارتباطی ندارد: إنا سنلقی علیک قولا ثقیلا؛ (مزمل(37):5) در حقیقت،ما به زودی بر تو گفتاری گرانبار القا میکنیم.
در تبیین پدیدهء وحی،این پرسش اساسی مطرح میشود که از نظر معرفتشناختی چه حادثهای رخ داده است؟آیا تنها القای معارف و اطلاعات بوده است؟یا اینکه ارتباط زبانی رخ داده و اطلاعاتی در قالب عبارتهایی انتقال داده شده است؟یا اینکه پیامبر حالتی در خود یافته و آن را تفسیر کرده است؟وضعیت متافیزیکی پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مقدمهای برای این رخداد معرفتشناختی بوده است،نه خود آن.
با قطع نظر از اینکه این سخن با آیات قرآن ناسازگار است و عصمت پیامبر را نادیده میگیرد،این پرسش مطرح میشود که چرا در جایی که میتوان با تأویل صدق آیات را حفظ کرد،به دروغ دانستن آنها روی آوردهاید؟بیتردید،اصل اولی در تفسیر سخنان هرکسی حفظ صدق است،مگر اینکه دلیلی قطعی کذب آنها را اثبات کند."