چکیده:
لقب اسمی خاص است که به اعتبار معنی اصلی خود بیان کننده ستایش یا نکوهشی است و مانند نام، شناسهای مهم در معرفی افراد، مشاغل و غیر آنها به شمار میآید. گونههایی از آن منشا الهی دارد. از این رو، قدمت لقب کمتر از قدمت نام نیست. به نوشته نخجوانی لقببخشی از آیین شاهان عجم، مانند: آل بویه، غزنویان و سلجوقیان بوده و در میان اعراب لقب دادن رسم نبوده است. از جهات تاریخی گونهای از لقبها که بیشتر جنبه رسمی دارد، ترکیبی است؛ یعنی با کلماتی چون دین، ملک، دولت، سلطنت، ملت و مانند آن ساخته شده است. لقب بخشی در طول تاریخ بویژه در دوران حکومت قاجاریه اعتبار خود را کاملا از دست داده و جنبه تجاری گرفته است. در این مقاله، علاوه بر اشاره به این موارد وجهه ساختاری القاب و تاریخچه لقببخشی هم بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"احساسات رقیق و عواطف خاص مردم نسبت به عارفان، دانایان و دیگر کوشندگان پاکدل از این گونه است، زیرا اینان به سبب مراتب معنوی و کمالات اخلاقی از ظرفیتهای لازم برای دریافت لقبهای گوناگون برخورداری دارند؛ از جمله آنهاست: لقبهایی که نشان دهندة مقامها و حالتهای خاص است چونان عالم آل محمد، عروس الزهاد یا نامهایی که نمایندة رفتار و کردار و بیانگر بی توجهی صاحبان لقب به تعلقات مادی است، چون بشر حافی، خواجة نمدپوش، عارف ژنده پیل یا آنچه ناظر بر مقامات روحانی و درجات فضل و دانش و میزان معرفت آنهاست، مانند: شیخ اشراق، عین القضات، نجم دایه یا غیر آن.
از میان گونههای مختلف، لقبهای دیوانی بیشتر به مناسبتهای خاص و برابر با مقام و مرتبة افراد داده میشود؛ ظاهرا رواج این نوع در دورة اسلامی، از حکومت آل بویه است، زیرا شاهان این سلسله که ابتدا بر بخشهای مهمی از ایران فرمانروایی داشتند و بغداد هم زیر نفوذ و سلطة آنان بود، خلفا را برای دریافت لقبهایی با مضاف الیه «دوله» و «مله» و «دین» زیر فشار قرار میدادند و چه بسا که رواج و رسمیت لقب بخشی در دوران عباسی هم تحت تأثیر همین درخواستها باشد؛ چه تا این زمان و بخصوص در دوران امویان ظاهرا لقب بخشی، بویژه لقبهای دیوانی سابقهای ندارد و حتی لقب امیر المؤمنین هم کمتر به کار برده شده است.
علاوه بر آن، ناخشنودیها و مذمتهای فرهیختگان آشکار میگردد و همة آنها اعم از شاعر، نویسنده یا حتی دارندگان مشاغل بالای حکومتی، نگرانی خود را پنهان نمیکنند؛ چنان که در همین موارد نظام الملک مینویسد: «القاب بسیار شده است و هرچه فراوان شود، قدرش برود و خطرش نماند؛ و همیشه پادشاهان و خلفا در معنی القاب تنگ مخاطبه بودهاند که از ناموسهای مملکت یکی نگاه داشتن لقب و مرتبت و اندازة هر کس است» (طوسی، 1347: 200)."