چکیده:
روضهالناظر و نزههالخاطر جنگی است کهن و با ارزش، مشتمل بر منتخبی از بهترین و زیباترین اشعار فارسی و عربی تا قرن هفتم هجری قمری که عزالدین عبدالعزیز کاشی، از مؤلفان و شاعران پایان سده هفتم و آغاز سده هشتم هجری، آن را گردآوری و تدوین کرده است. شعرهای برگزیده نشان می دهد مؤلف تسلط خوبی بر ادب عرب و عجم داشته و دیوان بسیاری از بزرگان را در اختیار داشته است. در این مقاله، ضمن معرفی این مجموعه خطی و نیز بررسی و تحلیل ویژگیهای سبکی مؤلف، به تبیین و تفسیر نکات ذیل پرداخته ایم: 1-مؤلف ابیاتی از شاعران بزرگ آورده که در دیوان فعلی آنها نیست و به همین جهت روضه الناظر متن معتبری است که می تواند راهگشای تصحیح برخی دیوانها باشد؛ 2-این جنگ تعدادی از شاعران ناشناخته را معرفی می کند که حافظ و دیگر شاعران پس از قرن هفتم از آنها متاثر بوده اند؛ 3-در این مجموعه به تعدادی از گویندگان ادب فارسی و عربی برمی خوریم که هنوز ناشناخته اند و معرفی و انتشار اشعار آنها می تواند زینت بخش اوراق درخشان ادب پارسی باشد؛ 4-روضه الناظر در زمینه ادبیات تطبیقی و مضامین مشترک فارسی و عربی نیز متنی معتبر و درخور اعتناست.
خلاصه ماشینی:
"(گ 195) 6ـ مسعود سعد سلمان(م515): بس شب که چو پر زاغ و انجمچون چشم خروس بادهای بوداز دست بتی به چشم آهو تابنده از او چو دیدة بازکردیم به نوش کردن آغازطاووس به حسن و کشی و ناز (گ 125) من المدامع ماء الشوق ینسجمفذاک تغرق جسـماکله سقـم و فیالأضالع نارالوجد تضـطرموتلـــک تحرق قلبا کله ضرم (گ 139) 7ـ همام تبریزی(714): زان عیش که دیدی اثری بیش نمانده استو آنجا که تویی آمدنم سود ندارد جانی به دهان آمده در حسرت کامیالا به کرم پیش نهد لطف تو گامی (گ 180) اگر گرد کسی بسیار گردی اگر چه بس عزیزی خوار گردی2 (گ 183) دهن خود کو که گویم زو نشانیز تنگی دهانش دان که ره نیست نشانی می دهم از بی نشانیکسی را سوی آب زندگانی (گ 272) ز بی صبری دلت گر سخت خسته است صبوری کن که اندر وقت بسته است (گ 81) به هر کاری خدا را یاد می داربه کاری گر مدد خواهی از او خواهکسی کو بر تو حق دارد به آبی خدا را تا تویی از یاد مگذارکه به زان درنیابی هیچ درگاهفراموشش مکن در هیچ بابی (گ 116) ب ـ نمونههایی از شاعران ناشناخته، بزرگان و پادشاهان بیدیوان: این مجموعه پر از اشعاری است که درجایی دیگر ثبت نیست و گویندگانی در این اثر معرفی شدهاند که هنوز ناشناختهاند و از این جهت بسیار مغتنم است و تحقیق در احوال و اشعار آنها میتواند به غنای زبان و ادب فارسی کمک کند: 1ـ بدیع خاتمی (ناشناخته): در سینه اگر گوهر جانم باشددر دور قمر خوشاست با نوش مرا این توسن تند چرخ رامم باشدمی نوش کنم اگر مدامم باشد (گ 255) 2ـ پادشاه خاتون کرمانی(صفوةالدین، دختر قطب الدین محمد کرمانی، سومین حکمران قراختائیان کرمان): من آن زنم که همه کار من نکوکاری استدرون پردة عصمت که تکیه جای من استجمال سایه خود زان دریغ می دارمنه هر زنی به دو گز مقنعه است کدبانواگر چه بر همه عالم مرا خداوندی است به زیرمقنعة من بسی کله داری استمسافران صبا را گذر به دشواری استاز آفتاب که او شهر گرد و بازاری استنه هر سری به کلاهی سزای سالاری استولی به نزد خــدا پیــشهام پرستاری اســت3 (گ 66) 3ـ«سلطان مغفور خوارزمشاه طاب ثراه»: امروز خرد با من بیچاره به رازایام بلاست شادمانی مطلب گفتا بشنو پند حقیقت نه مجازبا نیک و بد آنچنان که آید میساز (گ 305) 4ـ شمسالدین محمد کیشی(م694 ه."