چکیده:
سعدی در سخن ، داستان پردازی و اندیشه، ذهنی قرینه ساز و قرینه پرداز دارد و همین موضوع باعث می شود کلام او شفاف، منطقی، مستدل و دلنشین گردد. این مقاله می کوشد ابعاد موضوع را در گلستان سعدی بررسی نماید. تقارنهای مورد بررسی ما شامل تقارن در نام بابها، ساخت حکایتها، تقارنهای معنوی و لفظی، تقارن در شخصیت پردازی، آرایه های متقارن چون عکس، تضاد، قلب تشبیه می گردد. بر اساس یافته های این تحقیق سعدی از انواع تقارنهای لفظی و معنوی در سطوح زبانی، مضمونی، داستانی و سبکی خود بهره می گیرد؛ بی آن که این تقارنها به تکلف انجامد. توجه سعدی به سجع پردازی و آهنگ کلام نیز بی ارتباط با ذهن قرینه ساز و قرینه پرداز وی نیست. این تناسب سازی ها و تقارن اندیشی های سعدی سخن او را شفاف، منطقی و آموزشی می سازد. سعی شده است به شکل کمی و با ارایه مثالهای فراوان، موضوع تبیین و تشریح گردد. گفتنی است جز اشاراتی پراکنده تا کنون موضوع به طور منسجم و یکجا بررسی نشده است و جا دارد در باب قرینه سازی و قرینه پردازی به عنوان یکی از شاخصهای سبکی در آثار سعدی بیشتر تحقیق شود
خلاصه ماشینی:
"به این نمونه توجه کنید که چگونه طنز و طیب را به جد آمیخته است: گربة بوهریره را سگ اصحاب کهف را خانة او را سفرة او را به لقمهای استخوانی کس ندیدی [ کس ندیدی ] ننواختی نینداختی در گشاده و سرگشاده(117) نخلبندی شاهدی دانم فروشم ولی نه در ولی نه در بستان کنعان(ص 56) نوع دیگری از کاربردهای سجع در کلام سعدی سجعهای مزدوج و البته متقارن است: گفتا به عزت عظیم که دم برنیارم مگر به عادت مألوف و صحبت قدیم و قدم برندارم و طریق معروف(ص53) نمونههای دیگر: نزهت ناظران ← فسحت حاضران موجب قربت ← مزید نعمت شهد فائق ← نخل باسق عادت مألوف ← طریق معروف یار شاطر ← بار خاطر حظی وافر ← طبعی نافر ختم قرآن ← بذل قربان سعدی اغلب به دو سجع اکتفا میکند و بندرت این تقارنها سهتایی میشود: ظهیر سریر مملکت ← مشیر تدبیر مملکت باران رحمت بیحسابش ← خوان نعمت بیدریغش دست دلیری بسته ← پنجة شیری شکسته ذوالفقار علی در نیام ← زبان سعدی در کام از شگردهای سعدی برای پرهیز از یکنواختی کلام، نامساوی کردن قرینهها ( کوتاه کردن پارة دوم ) از طریق حذف به قرینه است.
در حکایت دعای خیر سعدی در باب اول (سعدی، 1381: 64) تضادهای هنرمندانة اسمی و فعلی باعث زیبایی حکایت شدهاند: درویش ← غنی رعیت ← ضعیف دشمن ← قوی توانا ← ناتوان بدی ← نیکی بده ← ندهی این هم نوعی از مطابقههای سعدی که ضمن مقایسه به ضرورت افتراق آنها حکم میدهد: استعداد بیتربیت تربیت نامستعد دریغ است و ضایع سعدی اینگونه به سخنان خود تحرک و پویایی میبخشد و میدانیم که تحرک و پویایی خصیصة اصلی شعر و نثر سعدی است."