چکیده:
ایران به دلیل موقعیت خاص طبیعی و جغرافیایی و سیاسی خود، از سپیده دمان تاریخ تاکنون، حوادث پرشماری را از سر گذرانده است. آنچه البته این کشور دیرینه سال را در برابر هجومها و ایلغارهای گسترده همچنان پا برجا نگه داشته، هویت ملی و ایرانی آن بوده است؛ هویتی که در قالب زبان پارسی بالیده و خود را نموده است. این زبان چه در آن روزگارانی که کورش و داریوش بدان سخن می گفتند و اعلامیه ها و منشورها و فرمانهای خویش را بر پیشانی صخره ها و ستونها حک می کردند و چه آن زمان که فردوسی بزرگ، حماسه سترگ خود را با آن می سرود تا ریشه ها و علایق ملی و فرهنگی را با آن نیرو بخشد و خودشناسی و خود باوری را به ایرانیان نشان دهد، چه هنگامی که مولوی، آفریننده بزرگ ادب عرفانی ایران و جهان آثار خود را با آن سرود، تا اصالت دینی و عرفانی را به مردم بیاموزد و چه هنگامی که سعدی و حافظ شیراز ماندگارترین آثار ادبی خود را با آن نوشتند، همیشه و همواره نقش اصلی و ویژه ای در پایداری و حیات قوم ایرانی و وحدت ملی بازی کرده و می کند. در حقیقت زبان فارسی همیشه چون حلقه ای مرئی و نامرئی، هویت ملی ایرانیان و اقوام آن را به یکدیگر پیوند داده و اکنون نیز همچنان عامل اصلی وحدت ملی ایرانیان است. در این مقاله به نقش شعر شاعران بزرگ زبان فارسی- که گاه زبان مادری آنان نیز غیرفارسی است- در حفظ و حراست از این میراث پرارج و ماندگار و تلاش آنان برای پاسداشت هویت ایرانی و زبان فارسی اشاراتی خواهیم نمود.
خلاصه ماشینی:
"از آن پس ایرانیان موفق شدند در برابر بیگانگان قرنها سر افرازی کنند و به حیات پر بار فکری و فرهنگی خود ادامه دهند؛ دورانی که فروغ تابناک آن هنوز از پس پشت قرنها خیرهکننده و نظر گیر است و به گفته مرحوم ملک الشعرای بهار: پور وصیف سگــــزی و بســــام خـارجیتا چار قرن، خلق خـــراسان و نیمـــــروز گفتند شعـــــر پــــارسی و زنده شد زبانکردند سعـــی و تــــازه شـــد آثار باستان (ملک الشعرای بهار، 1/ 1380: 392) شهریار، که چون بهار، شیفته زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است، در این باره می گوید: پارسی نیز که از نفوذ عربیــا چــو آیینه غبـــــــار آلودوقت آن شد کــه چهره بگشاید همچو مــــــــه در محــــــاق، پنهان بودهشته چنـــدی بــه طاق نسیان بودکـــه دگــر در حجاب نتوان بود (شهریار، 2/ 1377: 500) دغدغة زنده کردن زبان پارسی، نه تنها در میان روشنفکران و ایرانیان اصیل و نژاده دیده میشد، بلکه در میان دیگر اقوام و نژادهای ایرانی هم به عیان خود را مینمایاند.
او در آغاز شرفنامه میگوید: نظامی کــــه نظـــــم دری کــــار اوستچنـــان گــــویــــد ایـــن نامه نغز رادل دوسـتان را بـــــدو نــــــور بــاد دری نظــــم کـــــردن ســــزاوار اوستکــه روشـــن کنــــد خواندنش مغز راوزو دیـدة دشمـــنـان دور بـــاد (نظامی، 1376: 56 ) در همان منظومه درباره سرودن داستان و بازگشودن زبان در دری میگوید: چـو در مــــن گرفت آن نصیحت گرینهــــادم ز هــر شیـــــوه هنگامــهایدر آن حیـرت آبـــاد بــــی یاوران زبـــان بــــر گشادم به در دریمگــر در سخـــــن نـــــوکنـم نامهایزدم قــــــرعـــه بـــــر نام نام آوران (نظامی،1376:54) تنها در کتاب نزهه المجالس که حدود هفت قرن و نیم پیش نگارش شده و فقط در بردارنده نام شاعران رباعی سرای قرن ششم و نیمه اول قرن هفتم است، نام بیش از سیصد شاعر رباعی سرای فارسی زبان که در دو سوی ارس زندگی میکردند، آمده است که نام بیشتر آنها، شاعران کهن از یاد رفته شمال غرب ایران از دو سوی ارس هستند."