خلاصه ماشینی:
"نمیرویم ای عزیز دیگر بهار فرصت کوچیدن من است آری رسیدهام که شب چیدن من است غمگین من بخند شکفتن سزای توست زیبا همین شکوفهء لبخندهای توست دیگر حدیث شیشه و سنگم نگفتنی است آری دلم شبیه دل تو شکستنی است حرف از شکستن است،شکستن شبیه تو اینجا شکست شیشسه و آهن شبیه تو باری شکست حرمت کنعانمان شکست یوسف کجاست؟کلبهء احزانمان شکست شب بود و دستها که سرنیزه میشدند سرنیزهء که بود که در جانمان شکست شب میوزید و نایی طوفان به ضجه گفت رعناترین صنوبر بستانمان شکست دیگر پری برای پریدن نمانده است پال و پر پرندهء ایمانمان شکست حتی به گریه نیز دلی مهربان نشد آخر غرور اشک غریبانهمان شکست اینجا خرابه است و دل من خرابتر دیگرچه ماندنی ز نماندن صوابتر اینجا اگر تو نمانی که ماندنی است غمگین من که مرثیهات هم نخواندنی است غمگین کوچکم..."