خلاصه ماشینی:
در این سخن معنایی است و آن اینکه دانشجویی را امری ارادی تلقی میکنیم نه یک ضرورت و نه یک مقتضا،نه یک رسم و مد روز و نه یک شیوهء گریز از کارهای تولیدی و نه یک بهانهء کسب منزلت اجتماعی،به همین دلیل،چه در معنی اخص و چه در معنی اعم،دانشجویان هرگز گروه لازم التعلیم در اصطلاح متخصصان تعلیم و تربیت امروز و در امر سوادآموزی نیستند،بلکه اگر بشود گفت،مردمانیند شائق تعلیم و به زعم من فیلوزوف،به معنی دقیق این کلمه در زبان لاتین،که دوستدار دانش است.
در این مقال ما با دانشجویان به معنی اخص کلمه کار داریم،هرچند در یک جامعه دانشجویان را نباید تفکیک کرد و دانشجویان فقط آنها نیستند که شناسنامهء دانشجویی دارند،لکن به سبب پرشم اری طلاب رسمی، یعنی دانشجویان دانشگاههای جهان و ایران، در روزگار ما،این گروه اجتماعی از چنان ضرورت وجود و منزلت اجتماعی برخوردارند که نیندیشیدن به آنها از گمکرده راهی است.
مراد از این مقدمهء خشک و پر عدد و رقم به دور از لطافت کلامی،فرسودن ذهن و بر نمودن نگرانیها نیست،بلکه این است که بدانیم،وقتی که میگوییم جوانان،باید روی سخنمان به کدام گروه سنی باشد،آیا میتوان تمامی این 000،500،6 نفر را یکجا مورد خطاب قرار داد؟آیا میتوان پیامی برای همهء آنها داشت؟یا آنکه به گاه و مرتبت و منزلتشان باید مسئولیت بخشید و مدد طلبید و اگر چنین است جامعه آماری مورد بحث بس محدود می- شود و حل قضیه بمن آسانتر مینماید،زیرا کافی است که مالا 1000/1 این 5/6 میلیون را آموزش اجتماعی واقعی دهیم تا از طریق مدیریتهای صحیح نهضت بازسازی روحی و فکری جوانان ما آغاز و سلامت نسل آینده تأمین شود.