خلاصه ماشینی:
از کلاس پنجم تا کلاسهای راهنمایی و تا دبیرستان،این بیراههء بیراهنما،و این کویر درندشت،پیش روی معلم است،نمیداند چه- کار باید کرد!معمولا پنج شش موضوع تکراری را عنوان میکند و پس از آن تنگی و نایابی موضوع پیش میآید!من نادرستی این شیوه را از اینجا شروع میکنم:میپرسم که کدام معلم جغرافیا،در اولین جلسه از دانش- آموزان میپرسد که مثلا محصولات آلمان چیست و کدام معلم تاریخ علل انقلاب صنعتی انگلستان را میخواهد و کدام معلم فیزیک اقسام آهن را میپرسد؟این پرسشها پیش نمیآید،چرا که لازمهء بازخواستن مطلب و درس از دانش- آموز تدریس و یاد دادن آن است.
پس اگر چنین است،من،که معلم انشایم چگونه مجاز هستم که در اولین جلسه از دانشآموزان بخواهم که برای جلسهء آینده بنویسند که(علم بهتر است یا مال؟!»و بنویسند چرا«پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است»!نمیدانم،چرا هیچ دانشآموزی،در آن گرماگرم،نگفته است: خانم،آقا!«پرتو»چیست؟«نیکان»کیستند؟ «بنیاد»آدمی چهچیز است؟معیار و مقیاس«بدی و بدان»در کجاست؟ باتوجه به اینکه انشا عبارت است از درست اندیشیدن در امری و موضوعی،و آن اندیشه را منظم و درست و رسا روی کاغذ آوردن، ناگفته معلوم است که در همان جلسهء اول یادوم، «اندیشیدن را یاد ندادهایم،نگفتهایم که اندیشه و اندیشیدن چگونه باید باشد،چه اندیشهای درست و مربوط است و کدام اندیشه نادرست و نامربوط،اندیشه را چگونه و به چه شیوهای باید روی کاغذ آورد.
تا اینجا جنبهء تربیتی و رویهء پرورشی کار را برشمردهایم،و لیکن از جهت آموزشی اگر قبول کنیم که انشا عبارت است از درست اندیشیدن و اندیشهء درست را در لباس و بیان زیبا و رسایی نشان- دادن،پس با خواندن یک نوشتهء خوب که هم درون و محتوای آن مطلوب باشد و هم قالب آن درست و زیبا،به دانشآموز هم اندیشهء درست،و بالمآل اندیشیدن درست،را یاد دادهایم و هم نوشتن درست و زیبا را.