خلاصه ماشینی:
"< ocr > مقالهء دوم،مقالهای از ویلیام جیمز است با عنوان«تجربهء دینی به عنوان منشاء دین»در این مقاله ویلیام جیمز،چهار خصوصیت عام تجربهء عرفانی را میشمارد و مرجعیت تجربهء عرفانی را تنها برای کسانی که از این تجربه برخوردارند و نه دیگران،تأیید میکند،اما درعینحال تأکید میکند که حالات غیر عرفانی و شناختی تنها راه وصول به حقیقت نیستند،به خصوص در مورد دین که به اعتقاد جیمز منابع عمیقتر آن احساسات(feelings)هستند و تقریرهای فلسفی و کلامی در درجهء دوم اهمیت قرار دارند.
پلتینجا در این مقاله اصول اساسی رویکرد«اصلاح شده»به شناخت دینی را ارائه میکند،او میگوید که سنت«الاهیات طبیعی»که تلاش میکند وجود خدا را براساس مقدماتی که برای هر انسان معقولی روشن است،اثبات کن،همیشه در شاخهء اصلاح شده(یا کالونی)مسیحیت،با مقاومت روبرو بوده است.
او عقیدهء رایج در این زمینه را که سخن گفتن ما در مورد خداوند نباید لفظی باشد(مثلا نمادین،استعاری یا مجازی)به رسمیت میشناسد،اما آلستون سؤال را اینگونه طرح میکند که آیا میتوان جملاتی دارای موضوع و محمول تشکیل داد که در مورد خداوند به عنوان یک موجود غیر مادی به شکلی صحیح چیزی بگوید؟آلستون در پاسخ به این سوال مطالعهء خود را به«محمولهای-P"یا «محمولهایی که به شکلی متمایز برای فاعلان شخصی به کار میرود»،محدود میسازد و نتیجه میگیرد که در مفهوم غیر عادی بودن خداوند هیچ مانعی برای به کار بردن این محمولها برای او وجود ندارد.
او چنین استدلال میکند که حتی اگر در یک جهان بدون خدا هیچ هدف نهایی وجود نداشته باشد،انسان همچنان میتواند خوشبختی و معنای شخصی زیادی را تجربه کند و حتی اگر ارزشهای اخلاقی کاملا برساختهء دست انسان باشند،همچنان مبنایی مناسب برای استانداردهای عینی اخلاقی وجود دارد."